همسایه های خشن من ۱۰
همسایه های خشن من ۱۰
+داری چکار میکنی
/او بیب میخواییم یکم حال کنیم
ویو ات
کوک منو توی یه تاق برد که چند دقیقه بعد دوتا بادیگارد آمدن توی اتاق و داشتن لباساشونو درمیاوردن
نکنه اونا
داشتن نزدیکم میشدن نگاهم به گوشه اتاق خورد دوربین بود اون عوضی داره منو نگاه میکنه
+باشه میخوای بازی کنی بچرخ که بچرخیم آقای کوک
ویو کوکی
با پسرا رفتیم جلوی مانیتور نشستیم که روبه دوربین گفت بچرخ تا بچرخیم آقای کوک
ته ته: هه فکر میکنه کیه که اینجوری حرف میزنه همین العان میتونم کارشو تموم کنم
+
بادیگارد ها داشتن نزدیک میشدن
+هه فکر میکنی می تونی به من دست بزنی
/چرا که نه
+خواب دیدی خیر باشه
\میبینی لیدی
_
ات داشت با هاشون بحث میکرد که بادیگارد ها خیمه زدن روش که یهو ات به یه لگد زد به فکش جوری که دهنش خون آمد و افتاد زمین اون یکیو رو دور پاهاش پیجوند و گردنشو شکست
جین: یا خدا
جیمین : بهتره که بزاریم فرار کنه
_هه بچرخ تا بچرخیم
_دوتا از بزرگترین بادیگارد ها رو بفرستین
٫ سلام لیدی
+واو چه بزرگ
٫بهتره بزاری مثل بچه آدم کارمو بکنم
+حتما
_
دوتا از بزرگترین بادیگارد ها گفتم که برن به خدمتش برسن اما جوری زدشون که انگار داره بازی میکنه
+آقای کوک اگه تنبیه تون تموم شد منو بیارین بیرون
_دختر عوضی داری منو مسخره میکنی
خودم به خدمتت میرسم
+ نشستم که اینبار خود کوکی آمد
_سلام بیب
+علیک سلام
کوکی نزدیکم شد و که آمدم با پا بکوبم به صورتش که پامو گرفتو پرت شدم اون ور
+هه مثل اینه قرار حسابی خوش بگذره
_چرا که نه
جین: من میگم کوک برده
جیمین: من میگم دختره
+
کوک آمد بهم مشت بزنه که جاخالی دادم و از زیر پاش یه لایه زدم که با صورت خورد زمین
+او ببخشید آخه یکم ضعیفی
_هه اگه میدونستی که چقدر از امسال تو رو توی اون دنیا فرستادم همچین حرفی نمیزدی
+توهم اگه میدونستی من کیم همچین حرفی نمیزدی
_مثل چه خری
+همون کسی که افرادش تا ۲۰ دقیقه دیگه تو رو توی قبرستون خاک میکنن
ویو کوک
ات بهم گفت که افرادش تا 2۰ دقیقه دیگه خاکم میکنن همون موقع جین آمد تو و.....
#سناریو#کوک#اسمات#وانشات#فیک
+داری چکار میکنی
/او بیب میخواییم یکم حال کنیم
ویو ات
کوک منو توی یه تاق برد که چند دقیقه بعد دوتا بادیگارد آمدن توی اتاق و داشتن لباساشونو درمیاوردن
نکنه اونا
داشتن نزدیکم میشدن نگاهم به گوشه اتاق خورد دوربین بود اون عوضی داره منو نگاه میکنه
+باشه میخوای بازی کنی بچرخ که بچرخیم آقای کوک
ویو کوکی
با پسرا رفتیم جلوی مانیتور نشستیم که روبه دوربین گفت بچرخ تا بچرخیم آقای کوک
ته ته: هه فکر میکنه کیه که اینجوری حرف میزنه همین العان میتونم کارشو تموم کنم
+
بادیگارد ها داشتن نزدیک میشدن
+هه فکر میکنی می تونی به من دست بزنی
/چرا که نه
+خواب دیدی خیر باشه
\میبینی لیدی
_
ات داشت با هاشون بحث میکرد که بادیگارد ها خیمه زدن روش که یهو ات به یه لگد زد به فکش جوری که دهنش خون آمد و افتاد زمین اون یکیو رو دور پاهاش پیجوند و گردنشو شکست
جین: یا خدا
جیمین : بهتره که بزاریم فرار کنه
_هه بچرخ تا بچرخیم
_دوتا از بزرگترین بادیگارد ها رو بفرستین
٫ سلام لیدی
+واو چه بزرگ
٫بهتره بزاری مثل بچه آدم کارمو بکنم
+حتما
_
دوتا از بزرگترین بادیگارد ها گفتم که برن به خدمتش برسن اما جوری زدشون که انگار داره بازی میکنه
+آقای کوک اگه تنبیه تون تموم شد منو بیارین بیرون
_دختر عوضی داری منو مسخره میکنی
خودم به خدمتت میرسم
+ نشستم که اینبار خود کوکی آمد
_سلام بیب
+علیک سلام
کوکی نزدیکم شد و که آمدم با پا بکوبم به صورتش که پامو گرفتو پرت شدم اون ور
+هه مثل اینه قرار حسابی خوش بگذره
_چرا که نه
جین: من میگم کوک برده
جیمین: من میگم دختره
+
کوک آمد بهم مشت بزنه که جاخالی دادم و از زیر پاش یه لایه زدم که با صورت خورد زمین
+او ببخشید آخه یکم ضعیفی
_هه اگه میدونستی که چقدر از امسال تو رو توی اون دنیا فرستادم همچین حرفی نمیزدی
+توهم اگه میدونستی من کیم همچین حرفی نمیزدی
_مثل چه خری
+همون کسی که افرادش تا ۲۰ دقیقه دیگه تو رو توی قبرستون خاک میکنن
ویو کوک
ات بهم گفت که افرادش تا 2۰ دقیقه دیگه خاکم میکنن همون موقع جین آمد تو و.....
#سناریو#کوک#اسمات#وانشات#فیک
۱۲.۲k
۱۹ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.