همسایه های خشن من ۱۱
همسایه های خشن من ۱۱
_ات بهم گفت که افرادش تا 20 دقیقه بعد خاکم میکنن که جین آمد داخل تا آمد حرف بزنه لیزر تک تیرانداز رو پیشونیمون بود
+خیلی دیر کردین
∆ شما به بزرگی خودتون ببخشید😉
+عه سلام کجا بودی
∆ما تورو از پشت پنجره نگاه کردیم ایول خوب زدیشون
+فدات
_اینجا چه خبره تو کی
∆من یا اینو(روبه ات)
جین: هر دوتاتون
+بزرگترا مقدم ترن
∆ خوب من برادر اتم و نفر2 توی سطح مافیا
+منم اتم
_میدونم اتی ولی چرا
+ آها شغلمو میگی😂
+من اتم سطح یک مافیا
جیمین: به عبارتی دیگه سایه مرگ ( اسمش همین بود درسته؟ یادم رفته😂)
نامی: خوب این یه افتخاری شد که ما چند روز شمارو گروگان گرفته بودیم
∆😂 اون شمارو گروگان گرفته بود نه شما
شوگا : تو از قصد اینجا خونه خریدی ؟
+یس بیبی . حالا هم حرکت کن تا یه تیر وسط پیشون.یت نخورده
∆امم اینا صورتت رو دیدن
+خب من ماسک زدم و البته تا وقتی پیش خودمن مشکلی نیست ( بچها منظور از ماسک این ماسک های بیمارستان نیست منظورش ماسک تغییر چهرس)
ویو خونه ات
پسرا رو به خونم بردم و شاید خواستم باهاشون شراکت کنم
ویو کوک
اون سایه مرگ بود ولی بازم صورتش رو ندیدم
مارو برد خونه خودش چه خونه قشنگی داره
همین طور توی حال بودیم و ات هم رفته بود بخوابه
که صدای تیر اندازی شد و همه بادیگارد ها رفتن جلو در و ماهم همراهشو رفتیم که یه تیر خورد به بازوی جیمین که ات
بچها میدونم خوب نشد🥺
#سناریو#اسمات#وانشات#فیک#کوک
_ات بهم گفت که افرادش تا 20 دقیقه بعد خاکم میکنن که جین آمد داخل تا آمد حرف بزنه لیزر تک تیرانداز رو پیشونیمون بود
+خیلی دیر کردین
∆ شما به بزرگی خودتون ببخشید😉
+عه سلام کجا بودی
∆ما تورو از پشت پنجره نگاه کردیم ایول خوب زدیشون
+فدات
_اینجا چه خبره تو کی
∆من یا اینو(روبه ات)
جین: هر دوتاتون
+بزرگترا مقدم ترن
∆ خوب من برادر اتم و نفر2 توی سطح مافیا
+منم اتم
_میدونم اتی ولی چرا
+ آها شغلمو میگی😂
+من اتم سطح یک مافیا
جیمین: به عبارتی دیگه سایه مرگ ( اسمش همین بود درسته؟ یادم رفته😂)
نامی: خوب این یه افتخاری شد که ما چند روز شمارو گروگان گرفته بودیم
∆😂 اون شمارو گروگان گرفته بود نه شما
شوگا : تو از قصد اینجا خونه خریدی ؟
+یس بیبی . حالا هم حرکت کن تا یه تیر وسط پیشون.یت نخورده
∆امم اینا صورتت رو دیدن
+خب من ماسک زدم و البته تا وقتی پیش خودمن مشکلی نیست ( بچها منظور از ماسک این ماسک های بیمارستان نیست منظورش ماسک تغییر چهرس)
ویو خونه ات
پسرا رو به خونم بردم و شاید خواستم باهاشون شراکت کنم
ویو کوک
اون سایه مرگ بود ولی بازم صورتش رو ندیدم
مارو برد خونه خودش چه خونه قشنگی داره
همین طور توی حال بودیم و ات هم رفته بود بخوابه
که صدای تیر اندازی شد و همه بادیگارد ها رفتن جلو در و ماهم همراهشو رفتیم که یه تیر خورد به بازوی جیمین که ات
بچها میدونم خوب نشد🥺
#سناریو#اسمات#وانشات#فیک#کوک
۱۱.۲k
۲۱ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.