تصادف
تصادف
پارت ۱8
تهیونگ تفنگشو پرت کرد و رو کاناپه نشست و نگام کرد
-ایشون کی هس؟
یعنی چی؟ منو نمیشناسه؟ یا خودش زده به اون راه؟
باید از سوهو بپرسم
سوهو:برای استخدام اومده
سر تا پامو نگا کرد
-اسمش؟
تو شوک بودم با حرفش به خودم اومدم
+ا.ت اسلایدر
-دختر فِرد هستی خوبه، شلیک بلدی؟
+اخرین بار 10 سال پیش بود
سیگارش خاموش کرد اومد پشت سرم نفساش به گردنم میخورد
دلم براش تنگ شده بود
دلم میخواد بگیرم بغلش کنم تا بترکه
بعد بزنم تو گوشش بگم دیوث کجا بودی این 10 سال(اوج تحساسات)
دستشو برد زیر دستم که تفنگ بود بلند کرد گفت شلیک کن تو فکر خیال بودم که گفت
-کجایی
+ها هی هیچی
-خب حالا شلیک کن
رفت عقب منم شلیک کردم که یه سوت کشید دست زنان اومد طرفم با زوق گفت
-عالی بودی
با سوهو برو عمارتو نشونت بده و تمرین کن
تو راه بودیم که گفتم
+سوهو
سوهو:بله
+تهیونگ دوس دختر داره؟
سوهو:اره اسمش فلوریا هس و خیلی هم پروعه کسی نزدیک تهیونگ بشه میکشه
مگه نگفتی تهیونگ دوستته؟ چرا نشناختت؟
+سوال منم همینه
سوهو:تهیونگ ده سال پیش تصادف کرده بعضی چیزا رو یادش رفته شاید بخاطر اینه
+عاها
سوهو:اینجا اتاقته
+مرسی
رفتم تو اتاق رو تخت تراز کشیدم پس اون الان یکی دیگه دوس داره
قبلا بهش گفته بودم حافظم مثل ماهی کوتاهه
و اره هروز یادم میره فراموشت کنم
یه چرت کوتا زدم که در اتاقم باز شد سوهو اومد
سوهو:روز اول تمرینات هست بلند شو
لباس انداخت جلوم گفت به خدمتکار بگو بیارتت اتاق بوکس
سر تکون دادم از اتاق رفت
رفتم اتاق بوکس موهامو محکم بستم یاد وقتی افتادم که با جانگ بوکس کار میکردم یه تلخند زدم وارد شدم
بهم گفت ضربه بزن ببینم چجوری ای
کلی ضربه زدم که سوهو گفت
سوهو:دختر تو محشری فکر کنم اصلا نیاز نباشه چیزی یاد بگیری
لبخند زدم
سوهو:میتونی استراحت کنی بقیش برایه عصر
رفتم حموم
بعد حموم اومدم بیرون داشتم میرفتم که یه دختر دیدم با عشوه خرکی لباس باز داره میره کنجکاو شدم دنبالش رفتم
رفت تو یه اتاق که پر مدرک بود با تلفن تماس گرفت و گفت
=انجام شد(همون دختره)
داشت از اتاق میومد بیرون که دستش گرفتم کوبیدم به دیوار
+کی هستی؟
=دوس دختر رییستم گفت کاری کنم اگه نری اونور میگم بکشتت
ولش کردم
+شرمنده
بدون جواب رد شد رفت
ولی بالا راه پله وایسادم که تهیونگ رو مبل لم داده بود با پوزخند به دختره نگا میکرد
-بیبیم اومد
+بیبی؟
هع نباید بهم بر بخوره اره اروم باشم نفس عمیق نادیا اروم باش به موقع میکشمش
دختره که همون فلوریا بود با عشوه رو پای تهیونگ نشست یعنی میخواستم برم موهاشو بگیرم اینقدر بکشم که بمیره
تهیونگ منو دید لبخندش محو شد
+مشکلیه؟چرا به دوس دخترم زل زدی؟(جدی)
خواستم برم بگم خفشو مرتیکه بز زر اضافه میزنه طپنسدسپسپسدپس
اصن اعصابم تخمی کرده بودن
+نه داشتم میرفتم اتاقم
-خب برو
=ددی ولش کن
ددی زهر مار دختره کونی من تا نکشمش مگه ولش میکنم
فلور لباشو گذاشت رو لب تهیونگ
تهیونگ دختره گرفت برد تو اتاق
+نسنفستلطنلطدبطتبطلط
دارم براتون
دوباره رفتم تو حمام تا صداهای مزخرف نشنونم درو بستم نشستم گریه کردن
از حموم بیرون اومدم رفتم پایین
پرش زمانی چند ماه بعد
+شلیک کن
به خرگوش جلوم شلیک کردم منی که اون روز به عنکبوت گفتم برو پیش خوانوادت الان خرگوش کشتم
-برو زیر زمین منم میام
سر تکون دادم و رفتم
رفتم زیر زمین تهیونگ هم اومد
با کفشه پاشنه بلندی که بهم داده بودن فشاری رو پایه یکیشون اوردم
چند نفر دیگه هم اوردن یه بچه هم کنارشون بود
هرکیو بکشم بچه هارو نمیکشم
-همرو بکش
به هرکی شلیک میکردم گریه بچه زیاد میشد
-خفه شو بچه
ولی تهیونگ عاشق بچه ها بود
چرا همچین میکنه
تهیونگ تفنگ جلو بچه گرفت
رفتم جلوش وایسادم
-برو اونور
+اول منو بکش بعد این بچرو
تهیونگ چپ چپ نگام کرد گفت
-بچه رو آزاد کن
+باشه
مامانه و خود بچرو ازاد کردم گفتم بدو فرار کن
-گفتم بچه نه مامانش
+مامانشو میخواد
-رو حرف من حرف نزن بگیرشون
+دست بهشون نزنید
-رو حرف من حرف نزن
+مامانشو میخواد
-نمیخواد
+تو که اینقدر عوضی نبودی
-از گذشته من چی میدونی
+منو یادت نمیاد؟ یا خودت زدی به خریت؟
-چی؟
+اصن یادت میاد چجوری تصادف کردی؟
-با دوستام خواهرم رفتیم جنگل تصادف شد همه مردن به جز من
+کصشعره، بزار من برات بگم
اردو مدرسه رفتیم جنگل
هوا بارونی بود تو بهم اعتراف کردی سوار اوتوبوس شدیم تصادف شد
همه مردن
به من گفتن توهم مردی ولی من جسد تورو ندیدم
9 سال بخاطرت رفتم تیمارستان چون روانی شده بودم
و بقیش که خودت میدونی
-از کجا بفهمم راست میگی؟
+برام مهم نیس باور کن میخوای هم نکن
رد شدم رفتم
شرط؛ 23 لایک و 28 کامنت
پارت ۱8
تهیونگ تفنگشو پرت کرد و رو کاناپه نشست و نگام کرد
-ایشون کی هس؟
یعنی چی؟ منو نمیشناسه؟ یا خودش زده به اون راه؟
باید از سوهو بپرسم
سوهو:برای استخدام اومده
سر تا پامو نگا کرد
-اسمش؟
تو شوک بودم با حرفش به خودم اومدم
+ا.ت اسلایدر
-دختر فِرد هستی خوبه، شلیک بلدی؟
+اخرین بار 10 سال پیش بود
سیگارش خاموش کرد اومد پشت سرم نفساش به گردنم میخورد
دلم براش تنگ شده بود
دلم میخواد بگیرم بغلش کنم تا بترکه
بعد بزنم تو گوشش بگم دیوث کجا بودی این 10 سال(اوج تحساسات)
دستشو برد زیر دستم که تفنگ بود بلند کرد گفت شلیک کن تو فکر خیال بودم که گفت
-کجایی
+ها هی هیچی
-خب حالا شلیک کن
رفت عقب منم شلیک کردم که یه سوت کشید دست زنان اومد طرفم با زوق گفت
-عالی بودی
با سوهو برو عمارتو نشونت بده و تمرین کن
تو راه بودیم که گفتم
+سوهو
سوهو:بله
+تهیونگ دوس دختر داره؟
سوهو:اره اسمش فلوریا هس و خیلی هم پروعه کسی نزدیک تهیونگ بشه میکشه
مگه نگفتی تهیونگ دوستته؟ چرا نشناختت؟
+سوال منم همینه
سوهو:تهیونگ ده سال پیش تصادف کرده بعضی چیزا رو یادش رفته شاید بخاطر اینه
+عاها
سوهو:اینجا اتاقته
+مرسی
رفتم تو اتاق رو تخت تراز کشیدم پس اون الان یکی دیگه دوس داره
قبلا بهش گفته بودم حافظم مثل ماهی کوتاهه
و اره هروز یادم میره فراموشت کنم
یه چرت کوتا زدم که در اتاقم باز شد سوهو اومد
سوهو:روز اول تمرینات هست بلند شو
لباس انداخت جلوم گفت به خدمتکار بگو بیارتت اتاق بوکس
سر تکون دادم از اتاق رفت
رفتم اتاق بوکس موهامو محکم بستم یاد وقتی افتادم که با جانگ بوکس کار میکردم یه تلخند زدم وارد شدم
بهم گفت ضربه بزن ببینم چجوری ای
کلی ضربه زدم که سوهو گفت
سوهو:دختر تو محشری فکر کنم اصلا نیاز نباشه چیزی یاد بگیری
لبخند زدم
سوهو:میتونی استراحت کنی بقیش برایه عصر
رفتم حموم
بعد حموم اومدم بیرون داشتم میرفتم که یه دختر دیدم با عشوه خرکی لباس باز داره میره کنجکاو شدم دنبالش رفتم
رفت تو یه اتاق که پر مدرک بود با تلفن تماس گرفت و گفت
=انجام شد(همون دختره)
داشت از اتاق میومد بیرون که دستش گرفتم کوبیدم به دیوار
+کی هستی؟
=دوس دختر رییستم گفت کاری کنم اگه نری اونور میگم بکشتت
ولش کردم
+شرمنده
بدون جواب رد شد رفت
ولی بالا راه پله وایسادم که تهیونگ رو مبل لم داده بود با پوزخند به دختره نگا میکرد
-بیبیم اومد
+بیبی؟
هع نباید بهم بر بخوره اره اروم باشم نفس عمیق نادیا اروم باش به موقع میکشمش
دختره که همون فلوریا بود با عشوه رو پای تهیونگ نشست یعنی میخواستم برم موهاشو بگیرم اینقدر بکشم که بمیره
تهیونگ منو دید لبخندش محو شد
+مشکلیه؟چرا به دوس دخترم زل زدی؟(جدی)
خواستم برم بگم خفشو مرتیکه بز زر اضافه میزنه طپنسدسپسپسدپس
اصن اعصابم تخمی کرده بودن
+نه داشتم میرفتم اتاقم
-خب برو
=ددی ولش کن
ددی زهر مار دختره کونی من تا نکشمش مگه ولش میکنم
فلور لباشو گذاشت رو لب تهیونگ
تهیونگ دختره گرفت برد تو اتاق
+نسنفستلطنلطدبطتبطلط
دارم براتون
دوباره رفتم تو حمام تا صداهای مزخرف نشنونم درو بستم نشستم گریه کردن
از حموم بیرون اومدم رفتم پایین
پرش زمانی چند ماه بعد
+شلیک کن
به خرگوش جلوم شلیک کردم منی که اون روز به عنکبوت گفتم برو پیش خوانوادت الان خرگوش کشتم
-برو زیر زمین منم میام
سر تکون دادم و رفتم
رفتم زیر زمین تهیونگ هم اومد
با کفشه پاشنه بلندی که بهم داده بودن فشاری رو پایه یکیشون اوردم
چند نفر دیگه هم اوردن یه بچه هم کنارشون بود
هرکیو بکشم بچه هارو نمیکشم
-همرو بکش
به هرکی شلیک میکردم گریه بچه زیاد میشد
-خفه شو بچه
ولی تهیونگ عاشق بچه ها بود
چرا همچین میکنه
تهیونگ تفنگ جلو بچه گرفت
رفتم جلوش وایسادم
-برو اونور
+اول منو بکش بعد این بچرو
تهیونگ چپ چپ نگام کرد گفت
-بچه رو آزاد کن
+باشه
مامانه و خود بچرو ازاد کردم گفتم بدو فرار کن
-گفتم بچه نه مامانش
+مامانشو میخواد
-رو حرف من حرف نزن بگیرشون
+دست بهشون نزنید
-رو حرف من حرف نزن
+مامانشو میخواد
-نمیخواد
+تو که اینقدر عوضی نبودی
-از گذشته من چی میدونی
+منو یادت نمیاد؟ یا خودت زدی به خریت؟
-چی؟
+اصن یادت میاد چجوری تصادف کردی؟
-با دوستام خواهرم رفتیم جنگل تصادف شد همه مردن به جز من
+کصشعره، بزار من برات بگم
اردو مدرسه رفتیم جنگل
هوا بارونی بود تو بهم اعتراف کردی سوار اوتوبوس شدیم تصادف شد
همه مردن
به من گفتن توهم مردی ولی من جسد تورو ندیدم
9 سال بخاطرت رفتم تیمارستان چون روانی شده بودم
و بقیش که خودت میدونی
-از کجا بفهمم راست میگی؟
+برام مهم نیس باور کن میخوای هم نکن
رد شدم رفتم
شرط؛ 23 لایک و 28 کامنت
۱۷.۶k
۲۵ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.