خلاصه رمان گناهکار

خلاصه رمان گناهکار



زندگیمو پر از سیاهی کردم..پر از نفرت و تاریکی..فقط به خاطر همون عذابی که همیشه ازش دَم می زد.. انقدر که برای خودم این واژه ی گناهکار رو تکرار کردم تا تونستم کاری کنم بشه ملکه ی ذهن و روح و قلبم.. اون شعارش دوری از گناه بود ولی عملش….یک گناهکار ِ حرفه ای بود.. یه ادم از جنس تاریکی ولی با ظاهری شیشه ای.. شکست..بالاخره تونست ظاهر شیشه ای وشکننده ش رو هزار تیکه کنه.. و اونوقت بود که ظاهر زشت و پلید گناهانش نمایان شد.. و من دیدم..به چشم دیدم..بزرگترین گناهان اون افراد گناهکار رو دیدم و نفرت رو تو وجودم پرورش دادم.. نفرت.. همون چیزی که بر قلب سنگی من حکومت می کرد.. من…… آرشام….. اسمم گناهکار.. رسمم تباهکار..
اینو مطمئن باشید که رمان گناهکار رمانی کاملا متفاوت و سراسر هیجان خواهد بود که اصلا نمی تونید اخرش و تو طول رمان حدس بزنید ..
دیدگاه ها (۱)

رمان گناهکار قسمت اولز این دل را کسی صاحب نیستاگر باشد پس کس...

رمان گناهکار قسمت دومهمراه پرستار وارد اتاق شدم..زخم عمیقی ...

مخوام رمان گناهکارو براتون بزارم .... کیا موافقن؟؟؟؟؟

😊 😊 😊 😊

پارت ۳۷خانم وکیلاز خواب بیدار شدم ، هوا تاریک بود ، نگاهم به...

رمان فیک پارت نمیدونم چند فک کنم14که یهو در بازشد همون مرده ...

راز پنهان فاش میشود پارت۱سالها پیش سه برادر بودن که همه چیز...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط