hot chocolate
پارت ³⁷
کوک : حالت خوبه
جیسو : بدبخت هیرو نگاه کن داره به پا های ما نگاه میکنه
کوک : اینجا اتاق پرو داره من براتون لباس خریدم میخواین بپوشین
رزی : اگه تیشرت گشاد با شلوار بگه آره
کوک : آفرین برای تو صورتی گرفتم برای جیسو آبی برای لیسا رزد برای جنی قرمز
کیسه هارو دادم دستشون
جنی : الان میام
پنج دقیقه بعد اومدن
لیسا : خوب شد منیجرمون اینجاست
کوک : کی داشت به پاهاتون نگاه میکرد
جیسو : دوست دوماد
رفتیم پیش بقیه
مارک : سلام من دوست دومادم
کوک : میدونستی نباید به پاهای اینا نگاه کنی " سرد "
مارک : دلم میخواد به شما ربطی داره
جنی : گه ربطی نداشت چرا برامون لباس خریده
جین : تو چرا این کارو کردی مارک
کوک : همکارشونم و به عنوان خواهرامن " سرد "
مارک : تویی که چتری داری من عاشقتم
لیسا : هزاران نفر عاشق منن
کوک : خفه شو مردک هیز " عربده "
یونا : با دوست همسرم درست صحبت کن
جنی : به احترامی که برات قائل بودیم اینجاییم یونا
جیسو : و احترام پدرو مادرت
لیسا : وای تو اونو شکستی
رزی : انتظار نداشته باش بمونیم کیم یونا
یورا : برین شما که با ما نسبتی ندارید
کوک : خداحافظ
جین : تو کجا
کوک : من کسیم که یا من خونه ی اونام یا اونا خونه ی من پس باهاشون میرم کار مهم تری دارم
مارک پست سرم تفنگ گذاشت
مارک : میکشمت تا اونا مال من باشن
یونا : آفرین
کوک : ترسی ندارم ولی اینو بدون سه دو یک
بادیگاردام اومدن
کوک : من آیدلم
یورا : کوک وایسا تو نباید بری
کوک : چرا اون وقت
یورا ! به احترام ما
کوک : تو احترام اینا رو نگه نداشتی منم نمیمونم
دوهیون : بگو مارکو ول کنن
کوک : ولش کنید اول با تفنگ پاهاشو سوراخ کنید
دوهیون : چی
کوک : همه چیز تو دنیا مجانی نیست جون من از زندگی تو مهم تره
جنی : کوک بمون مامیریم
کوک : بدویید اگه دیر کنید خبری از فیلم نیست
یورا : ببخشید من نمیدونستم ناراحت میشید
رزی : یه شرط داره بمونیم
یورا : چه شرطی
لیسا : میشه بچته بدی ما بغلش کنیم
کوک : ایش
یونا : کوفتو این
کوک : تو خفه شو تا دهنتو پرخون نکردم
یورا : بیاین
جنی : خدایا چه نازههههههههههه
یونا اومد جلو و بهم سیلی زد
یونا : احترام سنتو نگه داشتم هیچی بهت نمیگم نباید بهم بگی خفه شو " داد "
دوهیون : آفرین بیبی
کوک :میدونی میتونم تو یک ثانیه بکشمت
یونا : منم از مرگ نمیترسم منم یوقت افسرده بودم و به لطف دوهیون دیگه افسرده نیستم
کوک : شماها دیوونه اید میرید ازدواج میکنید
یونا : هه تازه نمیدونی بیماریم هم خوب شده دیگه نیاز به دارو ندارم
کوک : اوکی مشکلت تبریکه که خیلی سرد بهت گفتمه
یونا : آره دقیقا
کوک : تبریک میگم انشاالله خوش بخت بشین
دوهیون : حالا خوب شد
کوک : ......
🍊🧡
کوک : حالت خوبه
جیسو : بدبخت هیرو نگاه کن داره به پا های ما نگاه میکنه
کوک : اینجا اتاق پرو داره من براتون لباس خریدم میخواین بپوشین
رزی : اگه تیشرت گشاد با شلوار بگه آره
کوک : آفرین برای تو صورتی گرفتم برای جیسو آبی برای لیسا رزد برای جنی قرمز
کیسه هارو دادم دستشون
جنی : الان میام
پنج دقیقه بعد اومدن
لیسا : خوب شد منیجرمون اینجاست
کوک : کی داشت به پاهاتون نگاه میکرد
جیسو : دوست دوماد
رفتیم پیش بقیه
مارک : سلام من دوست دومادم
کوک : میدونستی نباید به پاهای اینا نگاه کنی " سرد "
مارک : دلم میخواد به شما ربطی داره
جنی : گه ربطی نداشت چرا برامون لباس خریده
جین : تو چرا این کارو کردی مارک
کوک : همکارشونم و به عنوان خواهرامن " سرد "
مارک : تویی که چتری داری من عاشقتم
لیسا : هزاران نفر عاشق منن
کوک : خفه شو مردک هیز " عربده "
یونا : با دوست همسرم درست صحبت کن
جنی : به احترامی که برات قائل بودیم اینجاییم یونا
جیسو : و احترام پدرو مادرت
لیسا : وای تو اونو شکستی
رزی : انتظار نداشته باش بمونیم کیم یونا
یورا : برین شما که با ما نسبتی ندارید
کوک : خداحافظ
جین : تو کجا
کوک : من کسیم که یا من خونه ی اونام یا اونا خونه ی من پس باهاشون میرم کار مهم تری دارم
مارک پست سرم تفنگ گذاشت
مارک : میکشمت تا اونا مال من باشن
یونا : آفرین
کوک : ترسی ندارم ولی اینو بدون سه دو یک
بادیگاردام اومدن
کوک : من آیدلم
یورا : کوک وایسا تو نباید بری
کوک : چرا اون وقت
یورا ! به احترام ما
کوک : تو احترام اینا رو نگه نداشتی منم نمیمونم
دوهیون : بگو مارکو ول کنن
کوک : ولش کنید اول با تفنگ پاهاشو سوراخ کنید
دوهیون : چی
کوک : همه چیز تو دنیا مجانی نیست جون من از زندگی تو مهم تره
جنی : کوک بمون مامیریم
کوک : بدویید اگه دیر کنید خبری از فیلم نیست
یورا : ببخشید من نمیدونستم ناراحت میشید
رزی : یه شرط داره بمونیم
یورا : چه شرطی
لیسا : میشه بچته بدی ما بغلش کنیم
کوک : ایش
یونا : کوفتو این
کوک : تو خفه شو تا دهنتو پرخون نکردم
یورا : بیاین
جنی : خدایا چه نازههههههههههه
یونا اومد جلو و بهم سیلی زد
یونا : احترام سنتو نگه داشتم هیچی بهت نمیگم نباید بهم بگی خفه شو " داد "
دوهیون : آفرین بیبی
کوک :میدونی میتونم تو یک ثانیه بکشمت
یونا : منم از مرگ نمیترسم منم یوقت افسرده بودم و به لطف دوهیون دیگه افسرده نیستم
کوک : شماها دیوونه اید میرید ازدواج میکنید
یونا : هه تازه نمیدونی بیماریم هم خوب شده دیگه نیاز به دارو ندارم
کوک : اوکی مشکلت تبریکه که خیلی سرد بهت گفتمه
یونا : آره دقیقا
کوک : تبریک میگم انشاالله خوش بخت بشین
دوهیون : حالا خوب شد
کوک : ......
🍊🧡
۵.۷k
۱۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.