عشق سیاه و سفید p3
عشق سیاه و سفید p3
همونجور که برگه رو داشتم امضا میکردم اشکام از روی گونه هام لیز میخورد و می افتاد روی دستم ....
دوتا دستمو گذاشتم روی میز و بلند شدم و گفتم:من برگه رو امضا کردم تو هم باید همین الان بری رضایت بدی تا برادرم ازاد بشه
جونگ کوک:باشه حالا که تو به قولت عمل کردی منم به قولم عمل میکنم
از رو میزش بلند شد و مچ دستمو محکم گرفت و کشوند دستم درد خیلی زیاده گرفت که داد زدم و گفتم:هی چته ول کن دستمو درد میکنه
جونگ کوک:تو از الان مال منی و منم هرکاری دلم بخاد میکنم پس حرفی نباشه
تا این حرفو شنیدم گفتم راست میگه من با دستای خودم حکم مرگمو تایید کردم .....
هیچی نگفتم و باهاش میرفتم سوار ماشین شدیم و رفیتم دادگاه دوبلره گفتم:نمیخای اینجا دستمو ول کنی دیگه رسیدیم
جونگ کوک:مگه نمیگم ساکت شو و راه بیا فقط یه کلمه دیگه حرف بزنی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
دهن باز کردم و گفتم:مثلا میخای چه کار کنی هان؟
یع دیقه پلک روهم گذاشتم دستشو برد و بالا و محکم زد تو گوشم که جای انگشت هاش روی صورتم موند و انقد درد داشت که گریم گرفت و گفت:بازم میخای حرف بزن تا بلا های بدتری سرت بیارم
دیگه از ترسش هیچی نگفتم و فقط دنبالش میرفتم دم در دادگاه که رسیدیم دیگه دستمو ول کرد داداشمو دیدیم که دارن میبرنش ...
گفتم:هی پس کجا میبرنش مگه قرار نشد ازادش کنی ها؟
جونگ کوک:وقتی بهت گفتم ولش میکنم نباید انقد زود عمل کنی باید حساب کار دستش بیاد
تا این حرفارو گفت دهن بازکردم و گفتم:چ....چی؟ اون کاری نکرده اون به جای من میخاست تقاص پس بده توروخدا تو منو خاستی که دیگه شدم برده ات پس توروخدا بزار ازاد بشه
جونگ کوک:عیش چقد حرف میزنی باید حساب کار دستش بیاد ۱ سال
گفتم:اون بچس ولش کن بزار بره
بالاخره با کلی اسرار تونستم راضی کنم که به رفت داخل و اومد بیرون بعد از چند دقیقه
سونگ مین:چی شد رضایت دادی دیگه مگه ن ازاد شد؟بزار برم ببینمش
جونگ کوک:مگه نمیخاستی ازاد بشه ازاد شد راه بیوف بریم
سونگ مین:من باید ببینمش تا نبینمش جایی نمیام
جونگ کوک:هی دختره لجباز
منو بغل کرد و انداخت رو شونش امینجور که گریه میکردم با مشت میزدم پشت کمرش که ولم کنه اما ولم نمیکرد
همونجور که برگه رو داشتم امضا میکردم اشکام از روی گونه هام لیز میخورد و می افتاد روی دستم ....
دوتا دستمو گذاشتم روی میز و بلند شدم و گفتم:من برگه رو امضا کردم تو هم باید همین الان بری رضایت بدی تا برادرم ازاد بشه
جونگ کوک:باشه حالا که تو به قولت عمل کردی منم به قولم عمل میکنم
از رو میزش بلند شد و مچ دستمو محکم گرفت و کشوند دستم درد خیلی زیاده گرفت که داد زدم و گفتم:هی چته ول کن دستمو درد میکنه
جونگ کوک:تو از الان مال منی و منم هرکاری دلم بخاد میکنم پس حرفی نباشه
تا این حرفو شنیدم گفتم راست میگه من با دستای خودم حکم مرگمو تایید کردم .....
هیچی نگفتم و باهاش میرفتم سوار ماشین شدیم و رفیتم دادگاه دوبلره گفتم:نمیخای اینجا دستمو ول کنی دیگه رسیدیم
جونگ کوک:مگه نمیگم ساکت شو و راه بیا فقط یه کلمه دیگه حرف بزنی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی
دهن باز کردم و گفتم:مثلا میخای چه کار کنی هان؟
یع دیقه پلک روهم گذاشتم دستشو برد و بالا و محکم زد تو گوشم که جای انگشت هاش روی صورتم موند و انقد درد داشت که گریم گرفت و گفت:بازم میخای حرف بزن تا بلا های بدتری سرت بیارم
دیگه از ترسش هیچی نگفتم و فقط دنبالش میرفتم دم در دادگاه که رسیدیم دیگه دستمو ول کرد داداشمو دیدیم که دارن میبرنش ...
گفتم:هی پس کجا میبرنش مگه قرار نشد ازادش کنی ها؟
جونگ کوک:وقتی بهت گفتم ولش میکنم نباید انقد زود عمل کنی باید حساب کار دستش بیاد
تا این حرفارو گفت دهن بازکردم و گفتم:چ....چی؟ اون کاری نکرده اون به جای من میخاست تقاص پس بده توروخدا تو منو خاستی که دیگه شدم برده ات پس توروخدا بزار ازاد بشه
جونگ کوک:عیش چقد حرف میزنی باید حساب کار دستش بیاد ۱ سال
گفتم:اون بچس ولش کن بزار بره
بالاخره با کلی اسرار تونستم راضی کنم که به رفت داخل و اومد بیرون بعد از چند دقیقه
سونگ مین:چی شد رضایت دادی دیگه مگه ن ازاد شد؟بزار برم ببینمش
جونگ کوک:مگه نمیخاستی ازاد بشه ازاد شد راه بیوف بریم
سونگ مین:من باید ببینمش تا نبینمش جایی نمیام
جونگ کوک:هی دختره لجباز
منو بغل کرد و انداخت رو شونش امینجور که گریه میکردم با مشت میزدم پشت کمرش که ولم کنه اما ولم نمیکرد
۳۳.۴k
۲۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.