part31
part31
ا/ت: واقعا؟
تهیونگ: میگم اره
ا/ت: اونجا کی وقت کردی درس بخونی؟
تهیونگ: ادامه دادم
ا/ت: واقعا؟
تهیونگ: میگم اره
ا/ت: پس چرا بیشتر نموندی؟
تهیونگ: نتونستم گفتم برمیگردم همینجا ادامه میدم
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: جانم قبلش بیا این قرصو بخور
ا/ت: باشه
تهیونگ: خیلی خوشحالم میبنمت
ا/ت: منم دلم برات تنگ شده بود پاشو بریم بیرون مامانننن
م: بله
ا/ت: میدونستی تهیونگ دکتر شده؟
م: واقعا؟
ا/ت: اره
پ: من میدونستم بهتون که گفتم
ا/ت:تا کی اینجایی؟
تهیونگ: الان میخوام برم
ا/ت: بری؟ چرا؟
تهیونگ: خب برم عکستو پاک کنم
ا/ت: اها باشه
تهیونگ: شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
فردا
تهیونگ
ا/ت: الو
تهیونگ: الو ا/ت
ا/ت: چیکار کردی؟
تهیونگ: هنوز کاری نکردم صبر کن تهجون
تهجون: بله
تهیونگ:گوشیم شارژش تموم شد گوشیتو بهم بده
تهجون: بیا
تهیونگ: رمزش؟
تهجون: تاریخ تولد ا/ت
تهیونگ: باز نمیشه
تهجون: تو تاریخ تولد ا/ت رو از کجا میدونی؟
#فیک
#سناریو
ا/ت: واقعا؟
تهیونگ: میگم اره
ا/ت: اونجا کی وقت کردی درس بخونی؟
تهیونگ: ادامه دادم
ا/ت: واقعا؟
تهیونگ: میگم اره
ا/ت: پس چرا بیشتر نموندی؟
تهیونگ: نتونستم گفتم برمیگردم همینجا ادامه میدم
ا/ت: تهیونگ
تهیونگ: جانم قبلش بیا این قرصو بخور
ا/ت: باشه
تهیونگ: خیلی خوشحالم میبنمت
ا/ت: منم دلم برات تنگ شده بود پاشو بریم بیرون مامانننن
م: بله
ا/ت: میدونستی تهیونگ دکتر شده؟
م: واقعا؟
ا/ت: اره
پ: من میدونستم بهتون که گفتم
ا/ت:تا کی اینجایی؟
تهیونگ: الان میخوام برم
ا/ت: بری؟ چرا؟
تهیونگ: خب برم عکستو پاک کنم
ا/ت: اها باشه
تهیونگ: شب بخیر
ا/ت: شب بخیر
فردا
تهیونگ
ا/ت: الو
تهیونگ: الو ا/ت
ا/ت: چیکار کردی؟
تهیونگ: هنوز کاری نکردم صبر کن تهجون
تهجون: بله
تهیونگ:گوشیم شارژش تموم شد گوشیتو بهم بده
تهجون: بیا
تهیونگ: رمزش؟
تهجون: تاریخ تولد ا/ت
تهیونگ: باز نمیشه
تهجون: تو تاریخ تولد ا/ت رو از کجا میدونی؟
#فیک
#سناریو
۳۷.۱k
۱۷ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.