گل پژمرده

گل پژمرده
پارت ششم

پ/ن : (دوستان اگر یادتون باشه داخل پارت یک گفتم فلش بک به چند سال پیش پس الان باید به زمان حال برگردیم یعنی تا الان داستان داشت گذشته رو نشون میداد )
فلش بک به حال: ا/ت :بعد از اینکه از کره اومدم پاریس به همراه دوستام ماریا و سلین گالری عکس و نقاشی زدیم وضع مالی مون هم خوبه . ا/ت: می سان بلندشو باید بری مهد کودک می سان: نمیخوام بزار بیشتر بخوابم ا/ت: نه بلندشو دیرت میشه منم باید برم سر کار امروز خیلی کار دارم می سان: اوفف باشه مامانی . ا/ت: بعد از صبحونه خوردن می سان رو رسوندم مهد خودم هم رفتم گالری ماریا:وای بالاخره اومدی ؟ ا/ت:آره مگه چی شده؟ ماریا : امروز مدیر یه شرکت تو کره میخواد بیاد گالری مون رو ببینه منم تو رو معرفی کردم برای راهنماییشون ا/ت: اونوقت چرا من؟ ماریا: خب تو هم اخلاقشون رو بهتر میدونی هم اینکه شوهر سابقت هم کره ای بود من هم خیلی وقته نرفتم کره ممکنه گند بزنم . خب آقای کیم تهیونگ ساعت ۶ اینجاست. ا/ت: با شنیدن اسم مدیر شرکت خشکم زد و پرسیدم کی؟ ماریا:آقای کیم تهیونگ رئیس بزرگترین شرکت کره جنوبی ا/ت: وای آخه چرا اد میومد گالری ما باشه ساعت ۶ همگی آماده باشن . ماریا: باشه
ا/ت:ساعت ۶ بود،آرایش کوچیکی کردم و منتظر بودم که بیاد. تهیونگ : امروز پرواز به کره داریم وقتی میگم داریم یعنی منو جونگ کوک و جیمین اونا میخواستن سر به ا/ت بزنن و سوپرایزش کنن منم امروز میخواستم می سان رو بعد از ۶سال ببینم و از یه گالری بازدید کنم.جونگ کوک: امروز خیلی هیجان زده ام قراره ا/ت رو بعد از ۶ سال ببینم جیمین: بعداز اینکه رسیدیم ویلامون تو پاریس تهیونگ گفت: من کار دارم بعدا میبینمتون و رفت ما هم قرار گذاشتیم امشب بریم شهر بازی و فردا ا/ت رو ببینیم تهیونگ: وارد گالری شدم منشی از روبرو اومد و گفت از این طرف من رو به اتاق یه نفر برد و گفت: امروز راهنمای شما خانم ا/ت هستم باشنیدن اسمش جا خوردم و با خودم گفتم :نه بابا حتما یکی دیگست بعد از اینکه در زدم وارد اتاق شدم بعد از دیدن......
دیدگاه ها (۳)

گل پژمرده پارت هفتم تهیونگ: بعد از اینکه در زدم وارد اتاق شد...

گل پژمرده پارت هشتم تهیونگ: رسیدیم به شهربازی ماشین ر‌و پاک ...

گل پژمردهپارت پنجما/ت: تا برگه رو باز کرد لبخند از رو لبش پر...

گل پژمردهپارت چهارم ا/ت : در همین فکر بودم که گوشیم زنگ خورد...

:تهیونگ: اون موضوع رو بسپار به من، من حلش می کنما/ت: خب ...

: دختر خاله تهیونگ با صدای بلند خندید و گفت اینو از تو سطل ا...

love Between the Tides³⁷ا/ت: برای دوست دخترت خریدی؟ تهیونگ: ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط