رمان: معشوقه استاد
رمان:#معشوقه_استاد
#پارت_۳۵
-آره معلومه، پس چرا اونقدر تند و محکم...
تازه فهمیدم چی دارم میگم که از خجالت لبمو گزیدم
با ابروهاي بالا رفته گفت: ادامهش، تند و محکم چی؟با بدجنسی گفت:میخواستی بگی تند و محکم می بوسیدمت؟
سرمو به سمت شیشه چرخوندم و دستمو زیر چونم
زدم.
-خب حالا بداخلاق نشو، دارم میبرم بهت شام بدم
که معذرت خواهی بشه دیگه.
سعی کردم لبخند نزنم و اخممو نگه دارم.
بازومو گرفت که دستشو پس زدم و انگشت اشارمو
به سمتش گرفتم که یه دستشو بالا برد.
-باشه باشه، آرام باش حیوان.
چشمهام تا آخرین حد ممکن گرد شدند انگار فهمید چی گفت که دستشو روي دهنش
گذاشت و با خنده گفت: معذرت میخوام، از بس به
ماهان گفتم تیکه کلامم شدم.
با همون حالت گفتم: ناسلامتی استاد این مملکتید!
تا حالا همچین استادي ندیده بودم!
خندید و گفت: خوبه که یه استاد شیطون داشته
باشی، نکنه میخواستی از اون مغرورا باشه که نتونی
سر کلاسش نفس بکشی؟
آروم خندیدم و سرمو به چپ و راست تکون دادم
که کوتاه بهم نگاه کرد.
-آهان، حالا شد، چهرهی مهربون بیشتر بهت میاد
تا برج زهرما.
اینبار بلندتر خندیدم.
-بخدا با این کارا و حرف هاتون دیگه نمیتونم به
عنوان استادم ببینمتون.
کمی به سمتم خم شد.
-مثلا به عنوان کی میبینیم؟
-یه پسر شر.
با خنده گفتم: بهم حق بدید که روز اول به عنوان یه دانشجو دیدمتون.
خندید و ضبطو روشن کرد و صداشو بالا برد.
بلند گفت: تو هنوز منو کاملا نشناختی دانشجو
کوچولو.
با حرص بلند گفتم: اگه یه بار دیگه بهم بگید دانشجو کوچولو منم بهتون میگم...
کشیده ادامه دادم: استاد.
با حرص نیم نگاهی بهم انداخت که با لبخند
پیروزمندانه به صندلی تکیه دادم و به بیرون چشم
دوختم.
به سمتم خم شد که به در چسبیدم.
-سر کلاس دارم برات.
اینبار من با حرص بهش نگاه کرد که با بدجنسی
خندید.
خدایا امسال آخر و عاقبتمو از دست این استاد
روانی به خیر کن؛ آخه استادم اینقدر شر؟ مگه
داریم؟ مگه میشه
********
جلوي آپارتمان یه ضرب زد رو ترمز که سریع
دستهامو روي داشبورد گذاشتم و نفس پر حرصی
کشیدم.
بهش نگاه کردم که دیدم با لذت داره به حرص
خوردنم نگاه میکنه.
به کیفم چنگ زدم و همونطور که با حرص بهش
نگاه میکردم در رو باز کردم.
-خوش حالم که دیگه رسیدم، خداحافظ.
با خنده گفت: فردا بعدازظهر با من کلاس داري.
با یادآوري این، محکم به پیشونیم زدم و پیاده شدم
که صداي خندهشو شنیدم.
ادامه دارد...
#پارت_۳۵
-آره معلومه، پس چرا اونقدر تند و محکم...
تازه فهمیدم چی دارم میگم که از خجالت لبمو گزیدم
با ابروهاي بالا رفته گفت: ادامهش، تند و محکم چی؟با بدجنسی گفت:میخواستی بگی تند و محکم می بوسیدمت؟
سرمو به سمت شیشه چرخوندم و دستمو زیر چونم
زدم.
-خب حالا بداخلاق نشو، دارم میبرم بهت شام بدم
که معذرت خواهی بشه دیگه.
سعی کردم لبخند نزنم و اخممو نگه دارم.
بازومو گرفت که دستشو پس زدم و انگشت اشارمو
به سمتش گرفتم که یه دستشو بالا برد.
-باشه باشه، آرام باش حیوان.
چشمهام تا آخرین حد ممکن گرد شدند انگار فهمید چی گفت که دستشو روي دهنش
گذاشت و با خنده گفت: معذرت میخوام، از بس به
ماهان گفتم تیکه کلامم شدم.
با همون حالت گفتم: ناسلامتی استاد این مملکتید!
تا حالا همچین استادي ندیده بودم!
خندید و گفت: خوبه که یه استاد شیطون داشته
باشی، نکنه میخواستی از اون مغرورا باشه که نتونی
سر کلاسش نفس بکشی؟
آروم خندیدم و سرمو به چپ و راست تکون دادم
که کوتاه بهم نگاه کرد.
-آهان، حالا شد، چهرهی مهربون بیشتر بهت میاد
تا برج زهرما.
اینبار بلندتر خندیدم.
-بخدا با این کارا و حرف هاتون دیگه نمیتونم به
عنوان استادم ببینمتون.
کمی به سمتم خم شد.
-مثلا به عنوان کی میبینیم؟
-یه پسر شر.
با خنده گفتم: بهم حق بدید که روز اول به عنوان یه دانشجو دیدمتون.
خندید و ضبطو روشن کرد و صداشو بالا برد.
بلند گفت: تو هنوز منو کاملا نشناختی دانشجو
کوچولو.
با حرص بلند گفتم: اگه یه بار دیگه بهم بگید دانشجو کوچولو منم بهتون میگم...
کشیده ادامه دادم: استاد.
با حرص نیم نگاهی بهم انداخت که با لبخند
پیروزمندانه به صندلی تکیه دادم و به بیرون چشم
دوختم.
به سمتم خم شد که به در چسبیدم.
-سر کلاس دارم برات.
اینبار من با حرص بهش نگاه کرد که با بدجنسی
خندید.
خدایا امسال آخر و عاقبتمو از دست این استاد
روانی به خیر کن؛ آخه استادم اینقدر شر؟ مگه
داریم؟ مگه میشه
********
جلوي آپارتمان یه ضرب زد رو ترمز که سریع
دستهامو روي داشبورد گذاشتم و نفس پر حرصی
کشیدم.
بهش نگاه کردم که دیدم با لذت داره به حرص
خوردنم نگاه میکنه.
به کیفم چنگ زدم و همونطور که با حرص بهش
نگاه میکردم در رو باز کردم.
-خوش حالم که دیگه رسیدم، خداحافظ.
با خنده گفت: فردا بعدازظهر با من کلاس داري.
با یادآوري این، محکم به پیشونیم زدم و پیاده شدم
که صداي خندهشو شنیدم.
ادامه دارد...
۸۰
۲۳ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.