پارت⁴⁸
پارت⁴⁸
(راوی:بعد سالها اومدم گایز)
ته+همون کارا که مردا و زنا انجام میدادن
کوک-یعنی همکاری کردیش
+نه عمرا این کارو بکنم
بعد⁸سال بعد
کوک-ب دختررو پولشو دادی
ته +هوم چی میگی تو من با زور پول دختر ک با خدم بودو بدم
-یعنی ندادی(زد روی پیشونیش)
+مگه چیه،این نشد یه دختر دیگ
-بابا این فرق داره(رف تو ماشین نشست)
+(رف تو ماشین) چه فرقی؟
-این دوص دختر جیمینه(خیلی پیچیده شد قبول دارم)
+مهم نی ولش
-اوک برا فرداعم جور کن
+اوک،مایا خوبه؟
-مایا اره مایا عالیه همونو ببریم خونه دوتایی بیشتر حال میده
+اوک بزن بریم
بازگشت به زمان حال
ویو تهیونگ
این کاراش مهم نبود وقتی سربازا بستنم به صندلی و رفتن اونجا کاراش شروع شد،هرچی سعی میکردم راضیش کنم بس کنه حرف گوش کن نبود تا این که نزدیکم شدو به جایی که نباید دست بزنه دست زد(گایز این لیساعه ولی نه لیسای بلک پینک یه دختریه ک میشه دختر عموی تهیونگ که فقط تو این فیک هس)
پرش ب فردا صبح
توی یه بیابون بودم ک برام اشنا بود
جنازه جیمینو کوکی رو جلوم گذاشته بودن
هیچ کدومشون لباس نداشتن و با ملافه سفید بسته شده بودن و فقط سراشون معلوم بود
حالا دارم برای لیسا،الان فقط باید هانارو پیدا کنم
که کمی دقت کردم اون طرف هانا روی زمین خوابیده بود
نزدیکش شدم ک بلند شدو گف
هانا+کجام
-الان پیش منی جات امنه
+شما کی هستی،نامزدم کجاس؟
-نامزدت؟
+اقا شما کی هستین،جونگکوک،کوک،کوکی(با داد)(حنجرش پاره شد)
-نامزدت کوکیه؟
+اره دیگه ببخشید اینجا کجاس
-(بغض کرد بچمم)
+کوکی،اون کوکیه منه،اون کوکیه؟اون کیه (یقه تهیونگو گرفت)
+اون کیه اقا اون کیه؟بگو که کوکی نیس،لطفا بگو(با گریه)
-(سرشو چرخوند اون طرف ک هانارو نبینه)
ویو هانا
بیدار شدم ک تهیونگ بالا سرم بود،میدونستم جونگکوک مرده،چون تحدید کرده بودن..........
خب نظراتون برام مهمه:)کام کنید ببینم(چیزی ازتون کم نمیشه)(نه شاید گوشیشون خراب شد نه کامنت نزارین)(ولی بدون شوخی بزارین دیگ)
(راوی:بعد سالها اومدم گایز)
ته+همون کارا که مردا و زنا انجام میدادن
کوک-یعنی همکاری کردیش
+نه عمرا این کارو بکنم
بعد⁸سال بعد
کوک-ب دختررو پولشو دادی
ته +هوم چی میگی تو من با زور پول دختر ک با خدم بودو بدم
-یعنی ندادی(زد روی پیشونیش)
+مگه چیه،این نشد یه دختر دیگ
-بابا این فرق داره(رف تو ماشین نشست)
+(رف تو ماشین) چه فرقی؟
-این دوص دختر جیمینه(خیلی پیچیده شد قبول دارم)
+مهم نی ولش
-اوک برا فرداعم جور کن
+اوک،مایا خوبه؟
-مایا اره مایا عالیه همونو ببریم خونه دوتایی بیشتر حال میده
+اوک بزن بریم
بازگشت به زمان حال
ویو تهیونگ
این کاراش مهم نبود وقتی سربازا بستنم به صندلی و رفتن اونجا کاراش شروع شد،هرچی سعی میکردم راضیش کنم بس کنه حرف گوش کن نبود تا این که نزدیکم شدو به جایی که نباید دست بزنه دست زد(گایز این لیساعه ولی نه لیسای بلک پینک یه دختریه ک میشه دختر عموی تهیونگ که فقط تو این فیک هس)
پرش ب فردا صبح
توی یه بیابون بودم ک برام اشنا بود
جنازه جیمینو کوکی رو جلوم گذاشته بودن
هیچ کدومشون لباس نداشتن و با ملافه سفید بسته شده بودن و فقط سراشون معلوم بود
حالا دارم برای لیسا،الان فقط باید هانارو پیدا کنم
که کمی دقت کردم اون طرف هانا روی زمین خوابیده بود
نزدیکش شدم ک بلند شدو گف
هانا+کجام
-الان پیش منی جات امنه
+شما کی هستی،نامزدم کجاس؟
-نامزدت؟
+اقا شما کی هستین،جونگکوک،کوک،کوکی(با داد)(حنجرش پاره شد)
-نامزدت کوکیه؟
+اره دیگه ببخشید اینجا کجاس
-(بغض کرد بچمم)
+کوکی،اون کوکیه منه،اون کوکیه؟اون کیه (یقه تهیونگو گرفت)
+اون کیه اقا اون کیه؟بگو که کوکی نیس،لطفا بگو(با گریه)
-(سرشو چرخوند اون طرف ک هانارو نبینه)
ویو هانا
بیدار شدم ک تهیونگ بالا سرم بود،میدونستم جونگکوک مرده،چون تحدید کرده بودن..........
خب نظراتون برام مهمه:)کام کنید ببینم(چیزی ازتون کم نمیشه)(نه شاید گوشیشون خراب شد نه کامنت نزارین)(ولی بدون شوخی بزارین دیگ)
۹.۳k
۳۰ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.