۱۴۹
#۱۴۹
امیر کالفه پوفی کشید و رفت اونور تر
_ آرشیدا میشه دلیل بهم بگی؟ امیر ما چیکار کرده که دیگه نمیخوایش؟
_ واقعیت و بگم؟
سرشو تکون داد!
_ خیانت!
شوکه شد.. ادامه دادم
_ ۸سال خیانت!
باورش نمیشد... هه
پوزخندی زدم.. نبایدم باورتون بشه پسرتون که خوب بلده بازیگری کنه خیانت کنه!
_ امکان نداره.. مطمعنی؟ شاید همینجوری شک کردی؟
ابروهام و انداختم باال
_ میتونید از پسرتون بپرسید شاید هنوز یه ذره از تربیت شما تو وجودش باشه و بهتون راستشو بگه!
زل زده بود به دیوار و تو فکر بود
همون موقع سپهر و دیدم که داشت نزدیک میشد اومد نزدیک من که
همون موقع امیر اومد و دستشو انداخت دور بازوهام ..
حس تملک داشت نسبت بهم!
شایدم نمیخواست جلوی سپهر کم بیاره
سپهر بی توجه به امیر بهم گفت
_ باید تنها صحبت کنیم
امیر _ عمرا بزارم
بابا باز مداخله کرد
_ امیر دعوا درست نکن حق داره با وکیلش حرف بزنه!
_ بابا نمیخوام زنم با این حرف بزنه وکیل میخواد باشه خودم وکیل براش پیدا میکنم ولی این آقا نع!
_ عه؟ وکیل خودت که به جایی که از من دفاع کنه به سود تو کار کنه؟ پشت گوشای من مخملیه به نظرت؟
امیر توجهی به تیکه ی کالمم نکرد و بدون گفتن حرفی من و دنبال خودش کشوند
تا دم ماشین منو دنبال خودش کشید و حتی اجازه نداد ثانیه ای خودمو ازش جدا کنم..
باالخره دم ماشین خودمو ازش جدا کردم
امیر کالفه پوفی کشید و رفت اونور تر
_ آرشیدا میشه دلیل بهم بگی؟ امیر ما چیکار کرده که دیگه نمیخوایش؟
_ واقعیت و بگم؟
سرشو تکون داد!
_ خیانت!
شوکه شد.. ادامه دادم
_ ۸سال خیانت!
باورش نمیشد... هه
پوزخندی زدم.. نبایدم باورتون بشه پسرتون که خوب بلده بازیگری کنه خیانت کنه!
_ امکان نداره.. مطمعنی؟ شاید همینجوری شک کردی؟
ابروهام و انداختم باال
_ میتونید از پسرتون بپرسید شاید هنوز یه ذره از تربیت شما تو وجودش باشه و بهتون راستشو بگه!
زل زده بود به دیوار و تو فکر بود
همون موقع سپهر و دیدم که داشت نزدیک میشد اومد نزدیک من که
همون موقع امیر اومد و دستشو انداخت دور بازوهام ..
حس تملک داشت نسبت بهم!
شایدم نمیخواست جلوی سپهر کم بیاره
سپهر بی توجه به امیر بهم گفت
_ باید تنها صحبت کنیم
امیر _ عمرا بزارم
بابا باز مداخله کرد
_ امیر دعوا درست نکن حق داره با وکیلش حرف بزنه!
_ بابا نمیخوام زنم با این حرف بزنه وکیل میخواد باشه خودم وکیل براش پیدا میکنم ولی این آقا نع!
_ عه؟ وکیل خودت که به جایی که از من دفاع کنه به سود تو کار کنه؟ پشت گوشای من مخملیه به نظرت؟
امیر توجهی به تیکه ی کالمم نکرد و بدون گفتن حرفی من و دنبال خودش کشوند
تا دم ماشین منو دنبال خودش کشید و حتی اجازه نداد ثانیه ای خودمو ازش جدا کنم..
باالخره دم ماشین خودمو ازش جدا کردم
۷.۱k
۲۳ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.