Part

Part:⁵
________________________________

لونا: غلط کردم ببخشید ولم کن
هانول: نه دیگه فایده نداره

هانول شروع کرد به کتک زدن لونا و لونا هم گریه میکرد و التماس میکرد

هانول: اگه میخوای ولت کنم باید با اونایی که میگم بری
لونا: ....
هانولl: میری؟ (داد)
لونا: ....
هانول: باشه خودت خواستی.

هانول دوباره شروع کرد به شلاق زدن لونا بعد چندمین کل بدن لونا کبود شده بود

لونا: (جیغ گریه)

هانول: (خنده)
لونا: خیلی بی رحمی
هانول: فردا شب باید بری همرا یکی

هانول از اتاق رفت بیرون و لونا بعد ۱ ساعت گریه خوابش برد

(ساعت ۷ صبح به وقت سئول)


لونا" با بدن درد پاشدم وبه ساعت نگاه کردم باید برم سرکار اکه نرم بابام میکشتم پاشدم رفتم یه دوش
۱۰ مینی گرفتم و رفتم لباسامو پوشیدم رفتم سمت رستوران ......... ساعت ۸ شب کارم تموم شد و با ترس لرز رفتم سمت خونه بابام گفت منو امشب زیر خواب یکی میکنه رفتم خونه

هانول: عه دخترم بلاخره اومدی

لونا" هم‌ون مرده ای بود که اونشب اومده بود

...: خیلی وقته منتظرت بودم
هانول: لونا دخترم سلام ت کو؟
لونا: س سلام
...: خیل خب حوصله این کارا رو ندارم بابات بهت گفته که امشب در اختیار منی
لونا:...
هانول: (چشم غره)
لونا: آآآره
...: خب راه بیوفت

لونا رو بردن و سوار ماشین کردن

لونا" کی بلاخره قراره این بازیه مسخره تموم شه خسته شدم مامان خیلی دلم برات تنگ شده

ادامه دارد...
دیدگاه ها (۷)

مꥇ𐇽ـئ‌مꥇوںٰٰٖٖـًم بـُُاهٔاٮٓ مꥇـئ‌خوا𝅥م‌    ...

Part:⁶________________________________لونا " بعد چندمین رسید...

Part:⁴________________________________ لونا: مرسی تو خیلی مه...

Part:³_______________________________...: اهوم زیر خواب خوبی...

my baby girlPart;۳۰season:۲________________________________(...

Part;2۸________________________________سوهو؛ امر کنید قربانج...

Part:25_________________________لونا: هرکاری بگی انجام میدمج...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط