part³³
part³³
اتمام ویو ات
پسر اخمی کرد و سعی کرد سیگار رو از حصار دست دختر جدا کنه اما دختر خودش رو عقب کشید و پوزخندی زد
_اون سیگار فاکی رو بده بهم!برای بچه بده!*عصبی
+برای بچه بده؟*با خنده
ات کام عمیق دیگه از سیگار گرفت و حالت خماری به خودش گرفت
+طمع لبت رو سیگار ستودنی!
جئون با عصبانیت به دختر خیره شد و لبخند سهمگینی زد، ات کمی سرش رو کج کرد و با خنده گفت:+مستر جئون عصبیه؟
پسر قدم های محکم اش رو به سمت ات شروع کرد
+مستر! من مثله دخترای دیگه نیستم که با این کارت بترسم!*پوزخند
ات کام عمیق دیگه ای از سیگار گرفت ، جئون با یک حرکت سریع سیگار رو از دست ات گرفت و انداختش
و ات به دیوار چسبوند، به اجزای صورتش خیره شد
_اینقدر رو مخم نرو، این کارات تاوان سنگینی داره میس جئون!*آروم و جدی
+من آماده تاوان پس دادنم!
ویو ات
دستم رو به یقه لباس کوک بردم و اروم آروم روونه پایین کردم، کمربندش رو گرفتم و کمی به سمت خودم کشیدم ،به پایین خیره شدم و پوزخند صدا داری که از روی موفقیت بود زدم
+کوکی حالت خوبه*با نگرانی و تمسخر
_ات...*آروم و خمار
+کم تحملی ها*با خنده
دستام رو به سمت گردنش بردم و برقص درآوردم، فاصله صورتمون به صفر رسید و بوسه ای پر از طمع رو تجربه کردیم، بینا بین قرض گرفتن لب از هم چشمام رو باز میکردم و به صورت کوک نگاه میکردم،قدرت عشق واقعا خطرناکه و میتونه ذهن ادم رو کنترل کنه، اما انتقام قوی تر از عشقه! شاید اگه تو یک وضعیت دیگه بودیم این بوسه ها بدون هیچ نگرانی بود! اما شرایط چنین چیزی رو رقم نمیزنه!
³minutes later
رو تخت درازم کرد خواست دست به کار بشه که به عقب هدایتش کردم،عطش و درموندگیش خوشحالم میکرد ،من موفق شده بودم!
+یادته بهت چی گفتم؟
_چی ؟* کلا بی طاقت
+گفتم بهت نشون میدم نقش من تو این زمین بازی چیه!
_خب؟
+به وضعیتت نگاه کن!*نیشخند
متعجب بهم نگاه کرد که هولش دادم و از روی تخت بلند شدم، با لبخندی پیروزمندانه به سمت کلوزت رفتم،باخشم به سمتم اومد و دستم رو گرفت
_فک کردی به همین راحتی میتونی بری؟*بلند
+مگه تو برای خودت هرزه نخریده بودی؟الان هم برو پیششون
اتمام ویو ات
پسر اخمی کرد و سعی کرد سیگار رو از حصار دست دختر جدا کنه اما دختر خودش رو عقب کشید و پوزخندی زد
_اون سیگار فاکی رو بده بهم!برای بچه بده!*عصبی
+برای بچه بده؟*با خنده
ات کام عمیق دیگه از سیگار گرفت و حالت خماری به خودش گرفت
+طمع لبت رو سیگار ستودنی!
جئون با عصبانیت به دختر خیره شد و لبخند سهمگینی زد، ات کمی سرش رو کج کرد و با خنده گفت:+مستر جئون عصبیه؟
پسر قدم های محکم اش رو به سمت ات شروع کرد
+مستر! من مثله دخترای دیگه نیستم که با این کارت بترسم!*پوزخند
ات کام عمیق دیگه ای از سیگار گرفت ، جئون با یک حرکت سریع سیگار رو از دست ات گرفت و انداختش
و ات به دیوار چسبوند، به اجزای صورتش خیره شد
_اینقدر رو مخم نرو، این کارات تاوان سنگینی داره میس جئون!*آروم و جدی
+من آماده تاوان پس دادنم!
ویو ات
دستم رو به یقه لباس کوک بردم و اروم آروم روونه پایین کردم، کمربندش رو گرفتم و کمی به سمت خودم کشیدم ،به پایین خیره شدم و پوزخند صدا داری که از روی موفقیت بود زدم
+کوکی حالت خوبه*با نگرانی و تمسخر
_ات...*آروم و خمار
+کم تحملی ها*با خنده
دستام رو به سمت گردنش بردم و برقص درآوردم، فاصله صورتمون به صفر رسید و بوسه ای پر از طمع رو تجربه کردیم، بینا بین قرض گرفتن لب از هم چشمام رو باز میکردم و به صورت کوک نگاه میکردم،قدرت عشق واقعا خطرناکه و میتونه ذهن ادم رو کنترل کنه، اما انتقام قوی تر از عشقه! شاید اگه تو یک وضعیت دیگه بودیم این بوسه ها بدون هیچ نگرانی بود! اما شرایط چنین چیزی رو رقم نمیزنه!
³minutes later
رو تخت درازم کرد خواست دست به کار بشه که به عقب هدایتش کردم،عطش و درموندگیش خوشحالم میکرد ،من موفق شده بودم!
+یادته بهت چی گفتم؟
_چی ؟* کلا بی طاقت
+گفتم بهت نشون میدم نقش من تو این زمین بازی چیه!
_خب؟
+به وضعیتت نگاه کن!*نیشخند
متعجب بهم نگاه کرد که هولش دادم و از روی تخت بلند شدم، با لبخندی پیروزمندانه به سمت کلوزت رفتم،باخشم به سمتم اومد و دستم رو گرفت
_فک کردی به همین راحتی میتونی بری؟*بلند
+مگه تو برای خودت هرزه نخریده بودی؟الان هم برو پیششون
۱۹.۳k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.