عضو هشتم
عضو هشتم
خواهر شوگایی و جیمین ....
پارت اول
با صدای در سرمو از تو گوشی در آوردم که دیدم جیمینه
ات:تو اینجا چیکار میکنی مگه با پسرا نرفتی استخر ؟
بهش نگاه کردم صورتش قرمز شده بود و درست نمی تونست راه بره
ات:حالت خوبه؟ مست کردی؟
سریع رفتم و از دستش گرفتم تا نیوفته که کبوندم به دیوار
ات:ایییی چیکار میکنی ؟
بدون گفتن حتی یه کلمه شروع کرد به بوسیدنم
چشمامو باز کردم که دیدم بغل دستم یه گلدونه ، گلدون رو برش داشتم بزنم تو سرش اما اگه چیزیش بشه چی گلدون از دستم افتاد و شکست اما جیمین هیچی نفهمید و بردم بالا و (بله دیگه )
با دلدرد شدیدی که داشتم از خواب بلند شدم یکم نشستم رو تخت که خاطرات دیشب مثل فیلم از جلوی چشمام رد شد
ات:چطوری تونستی این کارو باهام کنی ...تقصیر منه که دوست داشتم (گریه)
بلند شدم و ملافه ی سفیدم که حالا به رنگ قرمز در اومده بود رو انداختم تو حمام و خودمم رفتم یه دوش گرفتم
از زبون جیمین
جیمین:اههه چطوری تونستم این کارو بکنم حالا دیگه ازم متنفره (عصبی )
گلدونی که بالا سر تختم بود رو برداشتم و زدمش تو دیوار که یاد ات افتادم
براچی اون گلدونو که برداشت نزد تو سرم تا بمیرم(گریه)
با صدای در اشکامو پاک کردم و درو باز کردم
جیمین:بله
جونگکوک:بیا پایین ناهار
جیمین:باشه
جونگ کوک:گریه کردی؟
جیمین:نه
جونگ کوک: مطمعنی ؟
جیمین:آره
جونگ کوک:باشه منتظرم
از زبون ات
با صدای در اشکامو پاک کردم و رفتم درو باز کردم
ات:بله
تهیونگ:بیا پایین ناهار
ات: مرسی نمی خوام
تهیونگ:آخه صبحونه هم نخوردی
ات:سیرم
تهیونگ:ببینمت گریه کردی ؟
ات:نه بابا گریه ی چی تازه از خواب بیدار شدم
تهیونگ:آهان اوکی باشه هر وقت گشنت شد بیا پایین
ات:باشه مرسی
از زبون جیمین
رفتم پایین سر میز که دیدم همه هستن به جز ات
جیمین:سلام
همه:سلام
داشتم غذا می خوردم که تهیونگ شروع کرد حرف زدن
تهیونگ:جیمین
جیمین:بله
تهیونگ:ات دیشب چیزیش شده؟
جیمین:نمی دونم براچی از من میپرسی
تهیونگ:چون فقط تو خونه بودی
جیهوپ:ببینم ...نکنه بهش اعتراف کردی
جین: واقعا!؟
نامجون:مبارکه
تهیونگ:عروسی کیه؟!
دیگه نتونستم بغضمو نگه دارمو شروع کردم گریه کردن
نامجون:چت شد؟
جیمین:همش تقصیر منه (گریه)
شوگا:درست بگو ببینم چی شده؟
جیمین: دیشب...(گریه نمیزاره ادامه ی حرفشو بگه)
شوگا:بگو دیگه(بلند)
با صدای جیغ ات همه دویدیم سمت اتاقش
از زبون ات
من دیگه دختر نیستم ؟ الان یه هرزم؟ الان با کسی که بهم میگفت داداشمه رابطه داشتم؟(گریه )
خواهر شوگایی و جیمین ....
پارت اول
با صدای در سرمو از تو گوشی در آوردم که دیدم جیمینه
ات:تو اینجا چیکار میکنی مگه با پسرا نرفتی استخر ؟
بهش نگاه کردم صورتش قرمز شده بود و درست نمی تونست راه بره
ات:حالت خوبه؟ مست کردی؟
سریع رفتم و از دستش گرفتم تا نیوفته که کبوندم به دیوار
ات:ایییی چیکار میکنی ؟
بدون گفتن حتی یه کلمه شروع کرد به بوسیدنم
چشمامو باز کردم که دیدم بغل دستم یه گلدونه ، گلدون رو برش داشتم بزنم تو سرش اما اگه چیزیش بشه چی گلدون از دستم افتاد و شکست اما جیمین هیچی نفهمید و بردم بالا و (بله دیگه )
با دلدرد شدیدی که داشتم از خواب بلند شدم یکم نشستم رو تخت که خاطرات دیشب مثل فیلم از جلوی چشمام رد شد
ات:چطوری تونستی این کارو باهام کنی ...تقصیر منه که دوست داشتم (گریه)
بلند شدم و ملافه ی سفیدم که حالا به رنگ قرمز در اومده بود رو انداختم تو حمام و خودمم رفتم یه دوش گرفتم
از زبون جیمین
جیمین:اههه چطوری تونستم این کارو بکنم حالا دیگه ازم متنفره (عصبی )
گلدونی که بالا سر تختم بود رو برداشتم و زدمش تو دیوار که یاد ات افتادم
براچی اون گلدونو که برداشت نزد تو سرم تا بمیرم(گریه)
با صدای در اشکامو پاک کردم و درو باز کردم
جیمین:بله
جونگکوک:بیا پایین ناهار
جیمین:باشه
جونگ کوک:گریه کردی؟
جیمین:نه
جونگ کوک: مطمعنی ؟
جیمین:آره
جونگ کوک:باشه منتظرم
از زبون ات
با صدای در اشکامو پاک کردم و رفتم درو باز کردم
ات:بله
تهیونگ:بیا پایین ناهار
ات: مرسی نمی خوام
تهیونگ:آخه صبحونه هم نخوردی
ات:سیرم
تهیونگ:ببینمت گریه کردی ؟
ات:نه بابا گریه ی چی تازه از خواب بیدار شدم
تهیونگ:آهان اوکی باشه هر وقت گشنت شد بیا پایین
ات:باشه مرسی
از زبون جیمین
رفتم پایین سر میز که دیدم همه هستن به جز ات
جیمین:سلام
همه:سلام
داشتم غذا می خوردم که تهیونگ شروع کرد حرف زدن
تهیونگ:جیمین
جیمین:بله
تهیونگ:ات دیشب چیزیش شده؟
جیمین:نمی دونم براچی از من میپرسی
تهیونگ:چون فقط تو خونه بودی
جیهوپ:ببینم ...نکنه بهش اعتراف کردی
جین: واقعا!؟
نامجون:مبارکه
تهیونگ:عروسی کیه؟!
دیگه نتونستم بغضمو نگه دارمو شروع کردم گریه کردن
نامجون:چت شد؟
جیمین:همش تقصیر منه (گریه)
شوگا:درست بگو ببینم چی شده؟
جیمین: دیشب...(گریه نمیزاره ادامه ی حرفشو بگه)
شوگا:بگو دیگه(بلند)
با صدای جیغ ات همه دویدیم سمت اتاقش
از زبون ات
من دیگه دختر نیستم ؟ الان یه هرزم؟ الان با کسی که بهم میگفت داداشمه رابطه داشتم؟(گریه )
۸.۸k
۰۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.