وقتی تو مسابقه آسیب میبینی

وقتی تو مسابقه آسیب می‌بینی

پارت پنجم

شوگا:احمقا سه قلوعه......چی!؟ سه قلوعن ؟
ات:آره
با این حرفم تعجب همه چندین برابر شد
دو ساعت بعد
نشسته بودم و تمرین بچه هارو نگاه می کردم بلاخره بعد از دو ساعت تموم شد
نامجون:بریم خونه؟
ات:بریم
رفتیم خونه خواستم برم تو اتاق که نامی بغلم کرد
ات:یااا چیکار میکنی ؟
نامجون:این همه پله رو که نمیتونی
گذاشتم رو تخت و خودشم اومد پیشم خوابید
نامجون: ات
ات:بله
نامجون:خوشحالم که دارمت
ات: منم همین طور
نامجون:بهت قول میدم هیچ وقت نزارم هم خودت و هم بچه ها ناراحت بشن
ات:تو اگه قول هم ندی من مطمعنم...نامی
نامجون:جانم
ات:تو بهترین بابای دنیا میشی
نامجون: و توهم بهترین مادر دنیا
ات:اییی
نامجون:چیشد؟
ات:لگد زد
نامجون:آخه خنگول بچه الان اندازه ی نخودم نیست که بخواد لگد بزنه
ات:عه خب حالا....
نامجون:(خنده)


توقع ندارین که تا بزرگ شدن بچه هارو بنویسم
پایان
دیدگاه ها (۳)

عضو هشتم خواهر شوگایی و جیمین ....پارت اول با صدای در سرمو ا...

عضو هشتم خواهر شوگایی و جیمین پارت دوم و..ولی من دوسش داشتم ...

وقتی تو مسابقه آسیب میبینیپارت چهارم یک هفته بعد تقریباً پام...

وقتی تو مسابقه آسیب میبینی پارت سوم همه داشتن به آت تبریک می...

پارت ۱۳راوی: جنگکوک رفت دنبال ات و باهم رفتن خرید، شاید برات...

وقتی بهشون میگی من بچه میخوامنامجون: بیب؟ مطمعنی؟ شاید یکم د...

سه پارتی از لینو: (وقتی که تولدش....)درخواستیامروز روز تولد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط