⁴
⁴
کوک: ا/ت صبر کن
دستمو گرفت
ا/ت: ووللمم ککنن
کوک: نمیزارم بری ا/ت
ا/ت: چچیی میخخوایی دیییگگه اازز ججونمم چچراا پپششتت سسررمم شششاییععه ددرسست ککرددیی؟
کوک: اگه بگم من نکردم باور میکنی؟
ا/ت: نههه مممن مییییدووونم کاررره خووودددته وللمم ککننن
کوک: ا/ت میگم کار من نبوده ولی میتونم بگم حذفشون کنن
سریع رفتم تو خونه
پ: ا/ت خوبی؟
ا/ت: خخسستته ششددمم ازز ددسستتت تتوو
پ: چیشده؟
ا/ت: ببخخاططرر تتو تو مدررسسه تتحححققیرم ککرددن بههم گگففتتنن من حتی نمیدوننمم مماماانممم ککییهه
سریع رفتم تو اتاقم
تق تق تق
پ: ا/ت ببخشید به یه مدرسه انتقالت میدم فقط ناراحت نباش
چند ساعت بعد
پدر ا/ت
تق تق تق
پ: اومدم
کوک: سلام فک کنم درست اومدم نمیدونم منو میشناسید یا نه؟
پ: نه شما؟
کوک: من همکلاسی دخترتون هستم
پ: بله
کوک: میشه با دخترتون حرف بزنم
پ: متاسفانه حالش اصلا خوب نیست تو اتاقشه نمیاد بیرون منم میخوام براش دوباره انتقالی یه جای دیگه رو بگیرم هیچ دوستی نداره و همیشه بچه ها مسخرش میکنن
کوک: لکنتش از بچگی داره؟
پ: نه یعنی از ۱۰سالگی وقتی که مامانش رفت و تنهاش گذاشت لکنت گرفتش و تاالان بهتر نشده و تو این ۹سال هم ندیدم یه روزی بخنده همیشه ناراحت بوده هرکاری هم براش میکنم هیچی که هیچی
کوک: بله درست میگید خب من میرم دیگه
پ: خدافظ
کوک: خدافظ
فردا
سوکو: خیلی به جای خالیش نگاه میکنی
کوک: دهنتو ببند
سوکو: خودت باعث شدی این شایعه ها چی بود پخش کردی؟
کوک: چرا فک میکنید من پخش کردم
سوکو: تو واقعا اینکارو نکردی؟
کوک: نه
سوکو: پس کار کی بوده؟
کوک: نمیدونم باید پیداش کنم
*: من میدونم کار کیه
کوک: کی؟
*: مینهو
کوک: مینهو؟ با ا/ت خوب بود که
*: نمیدونم خودم دیدم
کوک: میدونم باهاش چیکار کنم
سوکو: تو میتونی بری جونگکوک صبر کن چیکار میخوای بکنی دو روز بیشتر دختررو ندیدی
کوک: اره دو روز دیدمش ولی انگار ده ساله عاشقشم
سوکو: چی؟
کوک: به تو ربطی نداره مینهو
مینهو: بله؟
کوک: چرا اینکارو کردی؟
مینهو: چه کاری؟
کوک: شایعه پخش کردی
مینهو: تو پخش کردی من پخش کردم؟
کوک: دیوونه هم که هستی
مینهو: الان فهمیدم با چی هستی اره کار من بود من اینکارو کردم به توهم ربطی نداره
کوک: برای چی اینکارو کردی؟
مینهو: دوس داشتم خیلی حس خوبی داره یه دختره لکنتی رو اذیت کنم ولی او فک کرد کار تو بوده اینجوری خیلی حس بهتری داشتم
#فیک
#سناریو
کوک: ا/ت صبر کن
دستمو گرفت
ا/ت: ووللمم ککنن
کوک: نمیزارم بری ا/ت
ا/ت: چچیی میخخوایی دیییگگه اازز ججونمم چچراا پپششتت سسررمم شششاییععه ددرسست ککرددیی؟
کوک: اگه بگم من نکردم باور میکنی؟
ا/ت: نههه مممن مییییدووونم کاررره خووودددته وللمم ککننن
کوک: ا/ت میگم کار من نبوده ولی میتونم بگم حذفشون کنن
سریع رفتم تو خونه
پ: ا/ت خوبی؟
ا/ت: خخسستته ششددمم ازز ددسستتت تتوو
پ: چیشده؟
ا/ت: ببخخاططرر تتو تو مدررسسه تتحححققیرم ککرددن بههم گگففتتنن من حتی نمیدوننمم مماماانممم ککییهه
سریع رفتم تو اتاقم
تق تق تق
پ: ا/ت ببخشید به یه مدرسه انتقالت میدم فقط ناراحت نباش
چند ساعت بعد
پدر ا/ت
تق تق تق
پ: اومدم
کوک: سلام فک کنم درست اومدم نمیدونم منو میشناسید یا نه؟
پ: نه شما؟
کوک: من همکلاسی دخترتون هستم
پ: بله
کوک: میشه با دخترتون حرف بزنم
پ: متاسفانه حالش اصلا خوب نیست تو اتاقشه نمیاد بیرون منم میخوام براش دوباره انتقالی یه جای دیگه رو بگیرم هیچ دوستی نداره و همیشه بچه ها مسخرش میکنن
کوک: لکنتش از بچگی داره؟
پ: نه یعنی از ۱۰سالگی وقتی که مامانش رفت و تنهاش گذاشت لکنت گرفتش و تاالان بهتر نشده و تو این ۹سال هم ندیدم یه روزی بخنده همیشه ناراحت بوده هرکاری هم براش میکنم هیچی که هیچی
کوک: بله درست میگید خب من میرم دیگه
پ: خدافظ
کوک: خدافظ
فردا
سوکو: خیلی به جای خالیش نگاه میکنی
کوک: دهنتو ببند
سوکو: خودت باعث شدی این شایعه ها چی بود پخش کردی؟
کوک: چرا فک میکنید من پخش کردم
سوکو: تو واقعا اینکارو نکردی؟
کوک: نه
سوکو: پس کار کی بوده؟
کوک: نمیدونم باید پیداش کنم
*: من میدونم کار کیه
کوک: کی؟
*: مینهو
کوک: مینهو؟ با ا/ت خوب بود که
*: نمیدونم خودم دیدم
کوک: میدونم باهاش چیکار کنم
سوکو: تو میتونی بری جونگکوک صبر کن چیکار میخوای بکنی دو روز بیشتر دختررو ندیدی
کوک: اره دو روز دیدمش ولی انگار ده ساله عاشقشم
سوکو: چی؟
کوک: به تو ربطی نداره مینهو
مینهو: بله؟
کوک: چرا اینکارو کردی؟
مینهو: چه کاری؟
کوک: شایعه پخش کردی
مینهو: تو پخش کردی من پخش کردم؟
کوک: دیوونه هم که هستی
مینهو: الان فهمیدم با چی هستی اره کار من بود من اینکارو کردم به توهم ربطی نداره
کوک: برای چی اینکارو کردی؟
مینهو: دوس داشتم خیلی حس خوبی داره یه دختره لکنتی رو اذیت کنم ولی او فک کرد کار تو بوده اینجوری خیلی حس بهتری داشتم
#فیک
#سناریو
۶.۱k
۰۴ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.