چند روز بعد
چند روز بعد
ا/ت
کامین: بیا باهامون بازی کن
ا/ت: خخسستتمم
تق تق تق
ا/ت: ببابابا ککججااسستت؟
کاسو: خونه نیست
ا/ت: مننن ممیررمم درروو ببازز ککننم
رفتم درو باز کردم
ا/ت: ممییننهوو تتوو ااییننججا چچییککارر مییککننی؟
مینهو: اومدم یه چیزی بهت بگم
ا/ت: چچییششدده؟
مینهو: معذرت میخوام
ا/ت:چچرا؟
مینهو: راستش من بخاطر جونگکوک همون جئون میگم به تو نزدیک شدم و اون شایعه هارو من پخش کردم
ا/ت: چچیی تتو؟
مینهو: اره من ببخشید اخه جونگکوک تو اینروزا مجبورم میکرد بیام و منم اومدم قبول میکنی عذرخواهیمو
ا/ت: ببررو
مینهو: ببخشید
درو بستم پشت در نشستم شروع کردم به گریه دوباره صدای درو شنیدم بلند شدم اشکامو پاک کردم درو باز کردم کسی نبود فقط یه کاغذ رو زمین بود برداشتمش و رفتم تو اتاقم یعنی مینهو نامه نوشته بود
(سلام ا/ت من برای اولین بار که نامه مینویسم و میدونم نامه نوشتن برای خیلی قرن پیشه ولی چاره ای نداشتم گفتم که بار اولم بوده نامه مینویسم برام یکم سخته ولی از وقتی که از مدرسه رفتی احساس کردم یه چیز از دست دادم من از دخترا خوشم نمیومد تا وقتی که تورو دیدم و میدونم فقط سه روز دیدمت ولی تو این سه روز احساس میکنم ۱۰ساله میشناسمت خیلی دلم برات تنگ شده دوست دارم ببینمت میای امشب ساعت ۸ همو ببینیم پارک(....) من منتظرتم
جئون جونگکوک)
چی این نامه از جونگکوک بوده من فک کردم مینهو نوشته یعنی برم نرم نکنه نقشه ای باشه بخواد منو گول بزنه ولی چرا باید اینکارو کنه نگاه به کمدم کردم و لباس خوشگلمو برداشتم و گذاشتمش کنار به ساعت کردم ساعت ۵ بود سریع رفتم یه دوش ۳۰ دقیقه ای گرفتم و لباسمو پوشیدم و ارایش کردم خوشحال بودم چون استعداد خوبی تو ارایش کردن دارم وبار اولمه که خودم تنها میرم بیرون و ارایش میکنم دوباره به ساعت نگاه کردم یه ربع به ۷ بود وایی داره دیرم میشع کیفمو برداشتمو یه ماشین گرفتمو رفتم
#فیک
#سناریو
ا/ت
کامین: بیا باهامون بازی کن
ا/ت: خخسستتمم
تق تق تق
ا/ت: ببابابا ککججااسستت؟
کاسو: خونه نیست
ا/ت: مننن ممیررمم درروو ببازز ککننم
رفتم درو باز کردم
ا/ت: ممییننهوو تتوو ااییننججا چچییککارر مییککننی؟
مینهو: اومدم یه چیزی بهت بگم
ا/ت: چچییششدده؟
مینهو: معذرت میخوام
ا/ت:چچرا؟
مینهو: راستش من بخاطر جونگکوک همون جئون میگم به تو نزدیک شدم و اون شایعه هارو من پخش کردم
ا/ت: چچیی تتو؟
مینهو: اره من ببخشید اخه جونگکوک تو اینروزا مجبورم میکرد بیام و منم اومدم قبول میکنی عذرخواهیمو
ا/ت: ببررو
مینهو: ببخشید
درو بستم پشت در نشستم شروع کردم به گریه دوباره صدای درو شنیدم بلند شدم اشکامو پاک کردم درو باز کردم کسی نبود فقط یه کاغذ رو زمین بود برداشتمش و رفتم تو اتاقم یعنی مینهو نامه نوشته بود
(سلام ا/ت من برای اولین بار که نامه مینویسم و میدونم نامه نوشتن برای خیلی قرن پیشه ولی چاره ای نداشتم گفتم که بار اولم بوده نامه مینویسم برام یکم سخته ولی از وقتی که از مدرسه رفتی احساس کردم یه چیز از دست دادم من از دخترا خوشم نمیومد تا وقتی که تورو دیدم و میدونم فقط سه روز دیدمت ولی تو این سه روز احساس میکنم ۱۰ساله میشناسمت خیلی دلم برات تنگ شده دوست دارم ببینمت میای امشب ساعت ۸ همو ببینیم پارک(....) من منتظرتم
جئون جونگکوک)
چی این نامه از جونگکوک بوده من فک کردم مینهو نوشته یعنی برم نرم نکنه نقشه ای باشه بخواد منو گول بزنه ولی چرا باید اینکارو کنه نگاه به کمدم کردم و لباس خوشگلمو برداشتم و گذاشتمش کنار به ساعت کردم ساعت ۵ بود سریع رفتم یه دوش ۳۰ دقیقه ای گرفتم و لباسمو پوشیدم و ارایش کردم خوشحال بودم چون استعداد خوبی تو ارایش کردن دارم وبار اولمه که خودم تنها میرم بیرون و ارایش میکنم دوباره به ساعت نگاه کردم یه ربع به ۷ بود وایی داره دیرم میشع کیفمو برداشتمو یه ماشین گرفتمو رفتم
#فیک
#سناریو
۶.۰k
۰۵ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.