*love story*PT27
*پرش زمانی روز عروسی*
صبح با صدای جیمین بیدار شدم
×ا/ت شی بیدار شو...
+امممم ولم کن میخوام بخوابمممم(خوابالو)
×امروز عروسیته ها؟؟؟خب پس بچه ها زنگ بزنید بگین مهمونا پیژآمه هم بیارن میخوایم خواب پارتی بگیریم
+یاااا جیمین(خوابالو)
یکم گذشت که هه سو اومد و گفت
^مامانی بیدال شو دیگه...بیدال نمیشی پس الان قلقلکت میدم
شروع کرد قلقلک کردنم من بغلش کردم و خندیدم بعدشم بلند شدم موهامو شونه کردم رفتم دستشویی و کارام رو کردم بعدشم رفتم بیرون پیش بقیه
+مرنینگ
&داشمی بیدار شدی؟
+هوم
&مثلا عروسته ها ولی خیلی ریلکسی...(خنده)
+هنوز لود نشدم...(خنده)
رفتم توی اشپزخونه و یچیزی برداشتم خوردم رفتم پیش بچه ها و گفتم
+نامجونو ندیدین؟
#چرا حمومه
+اهان اوک
امروز ساعت 5 باید میرفتم ارایشگاههه بعدشم میرفتیم سلن چون ساعت 6جشن شروع میشد نسشتم رو مبل کنار چانیونگ
+خب میبینم که یمفر داره از مجرد تا چندماه دیگه در میاد
&یااا
+(خنده)
هه سو داشت با هوسوک و یونگی بازی میکرد که نامجون از حمام اومد بیرون
-هلو
+سیلام
%ناهار امادستت
+ههییین جین چرا زحمت کشیدی؟
%چون تو خواب بودی
+ایششش توی این یک هفته دوبار این اتفاق افتاده عضاب وجدانی که میگیرم خیلی بده
جین اومد سمتم و گفت
%یا اشکال نداره داشتم شوخی میکردم
+حیح
%بریم غذا سرد شد
@بریم بریم
-منم الان میام
+اوک
رفتیم سر میز نشستیم و شروع کردیم به غذا خوردن
*نامجون ویو*
از حمام که اومدم بیرون رفتم توی اتاق و کارامو انجام دادم البته چون گشنه ام بود و ناهار اماده بود دیگه موهامو خشک نکردم و رفتم سر میز نشستم که ا/ت گفت
+یخ نکنی؟
-نه اوکیه
*ا/ت ویو*
ناهارمون رو خوردیم و سفره رو جمع کردیم که زنگ در خورد چان و گلوری بودن وقتی اومدن تو با همه حالو احوالی کردن و باهم اشنا شدن
$ نامجون کجاست دامادمون و نمیبینم...
+یاااا(خنده)توی اتاقه داره موهاشو خشک میکنه
$اهان
+وایسا ساعت چنده؟
*چهار و نیم
+گایز پنج باید ارایشگاه باشیم چانونگ بدو
من و چانونگ سریع رفتیم اماده شدیم بعدشم هه سو رو اماده کردم لباسامون توی ماشین بود سوار ماشین شدیم و رفتیم ارایشگاه وقتی رسیدیم هرکدوممون یه میکاپ ارتیست جدا برامون اومد شروع کردن ارایش کردنمون برای هه سو هم گفتم یکم میکاپ کنن حدود یک ساعت که گذشت کارمون تموم شد من با کمک میکاپ ارتیستا لباسمو پوشیدم
&عااا ا/ت خودتییی؟
*خیلی خوب شدییییی
+شما دوتاام خیلی خوب شدیم من اگه جای شماها بودم مخ خودمو میزدم
*ا/ت منو چانیونگ زود تر میریم سالن اوکی
+اوکی بای
چانیونگ و گلوری رفتن من موندم و هه سو منتظر زنگ نامجون بودیم
*نامجون ویو*
وقتی ا/ت واینا رفتن ارایشگاه منم موهامو خشک کردم با پسرا یه دور گیم زدیم و ساعت پنج شروع کردیم اماده شدن
-استرس دارممم
%یااا استرس خر کیه داری ازدواج میکنی
-خو مگه نباید استرس داشته باشم
#هیونگ به خودت بیا به قول جین هیونگ استرس خر کیه ...راستی الان دیگه ساعت حدودای پنج و نیم ایناعه میخواین حرکت کنیم؟
@اره بریم
÷بریم
.
.
.
اسلاید دوم(لباس ا/ت)
اسلاید سوم(لباس ناجون)
اسلاید چهارم(لباس هه سو)
اسلاید پنجم(لباس گلوری)
اسلاید ششم(لباس چانیونگ)
صبح با صدای جیمین بیدار شدم
×ا/ت شی بیدار شو...
+امممم ولم کن میخوام بخوابمممم(خوابالو)
×امروز عروسیته ها؟؟؟خب پس بچه ها زنگ بزنید بگین مهمونا پیژآمه هم بیارن میخوایم خواب پارتی بگیریم
+یاااا جیمین(خوابالو)
یکم گذشت که هه سو اومد و گفت
^مامانی بیدال شو دیگه...بیدال نمیشی پس الان قلقلکت میدم
شروع کرد قلقلک کردنم من بغلش کردم و خندیدم بعدشم بلند شدم موهامو شونه کردم رفتم دستشویی و کارام رو کردم بعدشم رفتم بیرون پیش بقیه
+مرنینگ
&داشمی بیدار شدی؟
+هوم
&مثلا عروسته ها ولی خیلی ریلکسی...(خنده)
+هنوز لود نشدم...(خنده)
رفتم توی اشپزخونه و یچیزی برداشتم خوردم رفتم پیش بچه ها و گفتم
+نامجونو ندیدین؟
#چرا حمومه
+اهان اوک
امروز ساعت 5 باید میرفتم ارایشگاههه بعدشم میرفتیم سلن چون ساعت 6جشن شروع میشد نسشتم رو مبل کنار چانیونگ
+خب میبینم که یمفر داره از مجرد تا چندماه دیگه در میاد
&یااا
+(خنده)
هه سو داشت با هوسوک و یونگی بازی میکرد که نامجون از حمام اومد بیرون
-هلو
+سیلام
%ناهار امادستت
+ههییین جین چرا زحمت کشیدی؟
%چون تو خواب بودی
+ایششش توی این یک هفته دوبار این اتفاق افتاده عضاب وجدانی که میگیرم خیلی بده
جین اومد سمتم و گفت
%یا اشکال نداره داشتم شوخی میکردم
+حیح
%بریم غذا سرد شد
@بریم بریم
-منم الان میام
+اوک
رفتیم سر میز نشستیم و شروع کردیم به غذا خوردن
*نامجون ویو*
از حمام که اومدم بیرون رفتم توی اتاق و کارامو انجام دادم البته چون گشنه ام بود و ناهار اماده بود دیگه موهامو خشک نکردم و رفتم سر میز نشستم که ا/ت گفت
+یخ نکنی؟
-نه اوکیه
*ا/ت ویو*
ناهارمون رو خوردیم و سفره رو جمع کردیم که زنگ در خورد چان و گلوری بودن وقتی اومدن تو با همه حالو احوالی کردن و باهم اشنا شدن
$ نامجون کجاست دامادمون و نمیبینم...
+یاااا(خنده)توی اتاقه داره موهاشو خشک میکنه
$اهان
+وایسا ساعت چنده؟
*چهار و نیم
+گایز پنج باید ارایشگاه باشیم چانونگ بدو
من و چانونگ سریع رفتیم اماده شدیم بعدشم هه سو رو اماده کردم لباسامون توی ماشین بود سوار ماشین شدیم و رفتیم ارایشگاه وقتی رسیدیم هرکدوممون یه میکاپ ارتیست جدا برامون اومد شروع کردن ارایش کردنمون برای هه سو هم گفتم یکم میکاپ کنن حدود یک ساعت که گذشت کارمون تموم شد من با کمک میکاپ ارتیستا لباسمو پوشیدم
&عااا ا/ت خودتییی؟
*خیلی خوب شدییییی
+شما دوتاام خیلی خوب شدیم من اگه جای شماها بودم مخ خودمو میزدم
*ا/ت منو چانیونگ زود تر میریم سالن اوکی
+اوکی بای
چانیونگ و گلوری رفتن من موندم و هه سو منتظر زنگ نامجون بودیم
*نامجون ویو*
وقتی ا/ت واینا رفتن ارایشگاه منم موهامو خشک کردم با پسرا یه دور گیم زدیم و ساعت پنج شروع کردیم اماده شدن
-استرس دارممم
%یااا استرس خر کیه داری ازدواج میکنی
-خو مگه نباید استرس داشته باشم
#هیونگ به خودت بیا به قول جین هیونگ استرس خر کیه ...راستی الان دیگه ساعت حدودای پنج و نیم ایناعه میخواین حرکت کنیم؟
@اره بریم
÷بریم
.
.
.
اسلاید دوم(لباس ا/ت)
اسلاید سوم(لباس ناجون)
اسلاید چهارم(لباس هه سو)
اسلاید پنجم(لباس گلوری)
اسلاید ششم(لباس چانیونگ)
۶.۵k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.