فیک فندق من🌰❣️
فیک فندق من🌰❣️
part 1
ویو کوک
چرا روی بدنش کبودی بود!؟عصبی بودم یعنی چه آشغالی با این بچه معصوم ضریف کرده؟!
کوک:این کبودی ماله چیه هومم؟!(عصبی)
هیونا:عامم خوب هق
راوی
هیونا از صدای عصبی و بم کوک ترسیده بود میترسید کوک هم مثل پدرش اون رو بزنه و کبودش کنه رفت عقب و تو خودش جمع شد وگریه میکرد
کوک:آروم باش باهات کاری ندارم
هیونا:بابام اینکار هق هیه کرده..
چی بابا این کارو باش کرده بود اما چرا؟؟
کوک:برای چی فندق هوم به من بگو نترس
هیونا:خب..ب بهم میگف من مثل مامانم خرابم و هق هق اصبانیتشو رو من خالی میکرد
کوک خیلی اعصابش بهم ریخته بود به کسی که فقط ۱ساعت که پیششه غیرتی شده بود روش
کوک:خودم میکشم،آروم گفت جوری که اون نشنوه
ناگهان صدای شکم بقول خودش چون بوی فندق میداد اومد...
کوک:گرسنته؟هوم؟
هیونا:آنی من هق گرسنه نیستم
کوک:اما صدای شکمت میاد...
همینطور که لباس که کوک داشت تنش میکرد میگفت
هیونا:(خجالت) ماله من نبود
کوک:خخخخخ(خنده)
هیونا :هی نخند خو...
کوک:اوک بیا بریم باهم شام بخوریم...
های گایز صبح یا ظهرتون بخیر اینم پارت جدید امیدوارم چرت نشده باشه هی هی🌰❣️🌚🤣
part 1
ویو کوک
چرا روی بدنش کبودی بود!؟عصبی بودم یعنی چه آشغالی با این بچه معصوم ضریف کرده؟!
کوک:این کبودی ماله چیه هومم؟!(عصبی)
هیونا:عامم خوب هق
راوی
هیونا از صدای عصبی و بم کوک ترسیده بود میترسید کوک هم مثل پدرش اون رو بزنه و کبودش کنه رفت عقب و تو خودش جمع شد وگریه میکرد
کوک:آروم باش باهات کاری ندارم
هیونا:بابام اینکار هق هیه کرده..
چی بابا این کارو باش کرده بود اما چرا؟؟
کوک:برای چی فندق هوم به من بگو نترس
هیونا:خب..ب بهم میگف من مثل مامانم خرابم و هق هق اصبانیتشو رو من خالی میکرد
کوک خیلی اعصابش بهم ریخته بود به کسی که فقط ۱ساعت که پیششه غیرتی شده بود روش
کوک:خودم میکشم،آروم گفت جوری که اون نشنوه
ناگهان صدای شکم بقول خودش چون بوی فندق میداد اومد...
کوک:گرسنته؟هوم؟
هیونا:آنی من هق گرسنه نیستم
کوک:اما صدای شکمت میاد...
همینطور که لباس که کوک داشت تنش میکرد میگفت
هیونا:(خجالت) ماله من نبود
کوک:خخخخخ(خنده)
هیونا :هی نخند خو...
کوک:اوک بیا بریم باهم شام بخوریم...
های گایز صبح یا ظهرتون بخیر اینم پارت جدید امیدوارم چرت نشده باشه هی هی🌰❣️🌚🤣
۹.۴k
۲۸ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.