ویو ات صبح

ویو ات صبح
ساعت 9 مدارس شروع میشد پس من رفتم دوش گرفتم چون ساعت 7 بود اصلا دلم نمیخواست برم مدرسه و با اون پسر چی بو کوک اره کوک دوباره روبه رو شم ولی مجبور بودم
ویو بعد حموم ات
حاضر شدم صبحونه خوردم و رفتم مدرسه که کوک اومد جلومو گرف و گفت
کوک:دیروز کارمون تموم نشد فسقلی
ات:ببین من فسقلی نیستما میزنمتا
کوک:اوه بچه ها نگا کنید کی میخواد منو بزنه(تمسخر)
ات:نظرت چیه بریم دعوا بعد مدرسه
کوک:بعد مدرسه چرا همین الان بریم بالا پشت بوم
ات:با.... باشع
ذهن ات:میدونم نمیتونم بزنمش ولی حداقل قوی به نظر میام
رفتیم بالا پشت بوم کوک اومد سمتم گارد گرفت من حتی گارد گرفتنم بلد نبودم اما ازش تقلید کردیم دستشو تا نزدیک صورتم اورد که اشکام ریخت همن موقع کوک گفت
کوک:التماس کن نزنمت
ات:....
کوک:با توام(داد)
ات:ن.. ن... نه
کوک یدونه محکم زد تو گوشم
ناظم یه دفعه اومد تو و هم من و هم کوک رو برد دفتر توی دفتر توضیح خواست که کوک شروع کرد
کوک همه ماجرا رو درست و کامل توضیح داد 2 نمره ازش کم شد بعد رفتیم توی کلاس
ویو 2 هفته بعد
توی این دوهفته کوک انگار اروم شده بود دیگه قلدری نمیکرد باید بفهمم چرا
_____________________01√2___________
پایااان
دیدگاه ها (۱۳)

ویو اتتصمیم گرفتم تعقیبش کنم پس اول باید خونشو پیدا میکردم ب...

صبح ویو کوکککککنمیدونم چیکار کنم اوف میگم به ات بگم امروز تا...

فیک کوووکویو اتبا بی حوصلگی تمام بیدار شدم رفتم اون نر خرم ب...

فیک کوکککککمعرفیپارک ات :دختر بسیار حساس زود گریش میگیره با ...

عشق چیز خوبیه پارت ۱۲ بادیگارد اومد بادیگارد : قربان فهمیدم ...

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۶

هنرمند کوچولوی من

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط