پارت ۱۵4 Blood moon
پارت ۱۵4 Blood moon
مدادم و برداشتم و دور چشام و مشکی کردم که باعث شد چشام درشت تر دیده بشه
رژگونه اجریمو با رژ نارنجیم زدم
ارایشم همین بود فقط مژه های بلندمم با ریمل خوشملشون کردم
حالا چشام حسابی سگ داشت و برق میزد برگشتم طرف جونگکوک سوتی زدو گفت
کوک:به به خانوم خانوما چه خوشگل شدین
پشت چشمی نازک کردمو و با پر رویی
ا/ت:بودم
بعدم بهش نگاه کردم
الحق که لباساش خیلی بهش میومد
رفتم جلوشو کروات و ازش گرفتم رو پاهام بلند شدموکرواتش و بستم
یقشو هم درست کردم
لباسای مورد نظرمو پوشیدم
کوک:اماده ای
کیفمو از روی میز برداشتم و گفتم
ا/ت:اره بریم
در اتاق و باز کرد رفتیم بیرون
همونطور که گوشیمو تو کیفم مینداختم رفتم بیرون
صبحونه نخوردم اصلا میل نداشتم
کفشای مشکیمو پام کردم جونگکوک ماشین و برد بیرون
سوار ماشین شدم و روبه جونگکوک گفتم
ا/ت: به سوجین زنگ زدی؟
کوک:نه
ا/ت:خوب زنگ بزن
-بیخیال بابا حوصله ندارن
ا/ت:ااا دختر به اون خوبی
کوک:مگه من گفتم بده؟
تا رسیدن به شرکت چیزی نگفتم
ساعت 8 بود که رسیدیم
ا/ت: دیر نکردی؟
با غرور الکی گفت
کوک:نه بنده رعیسم هروقت دلم بخواد میام
مدادم و برداشتم و دور چشام و مشکی کردم که باعث شد چشام درشت تر دیده بشه
رژگونه اجریمو با رژ نارنجیم زدم
ارایشم همین بود فقط مژه های بلندمم با ریمل خوشملشون کردم
حالا چشام حسابی سگ داشت و برق میزد برگشتم طرف جونگکوک سوتی زدو گفت
کوک:به به خانوم خانوما چه خوشگل شدین
پشت چشمی نازک کردمو و با پر رویی
ا/ت:بودم
بعدم بهش نگاه کردم
الحق که لباساش خیلی بهش میومد
رفتم جلوشو کروات و ازش گرفتم رو پاهام بلند شدموکرواتش و بستم
یقشو هم درست کردم
لباسای مورد نظرمو پوشیدم
کوک:اماده ای
کیفمو از روی میز برداشتم و گفتم
ا/ت:اره بریم
در اتاق و باز کرد رفتیم بیرون
همونطور که گوشیمو تو کیفم مینداختم رفتم بیرون
صبحونه نخوردم اصلا میل نداشتم
کفشای مشکیمو پام کردم جونگکوک ماشین و برد بیرون
سوار ماشین شدم و روبه جونگکوک گفتم
ا/ت: به سوجین زنگ زدی؟
کوک:نه
ا/ت:خوب زنگ بزن
-بیخیال بابا حوصله ندارن
ا/ت:ااا دختر به اون خوبی
کوک:مگه من گفتم بده؟
تا رسیدن به شرکت چیزی نگفتم
ساعت 8 بود که رسیدیم
ا/ت: دیر نکردی؟
با غرور الکی گفت
کوک:نه بنده رعیسم هروقت دلم بخواد میام
۵.۱k
۰۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.