bts
#معشوقه_لرد
پارت ۸
+ایش،خستگیم در رفت بقیه اش رو خودم میاد
_اوکی
تهیونگ جونگکوکو روی پله ها گذاشت و خودش جلوتر رفت بالا و به بالای برج، جایی که تهیونگ گفته بود اماده کنن رسیدند
+ا.اینجا واقعا... محشرهههههه، مرسی
_قابلتو نداشت کوچولو
+این شمع ها، گل ها... برای منه؟
_نه برای عمه خانمم هست نتونستن بیان گفتم تورو بیارم زحماتم حدر نره
+تهیونگ این بهترین تولدمه... عاشقتممممم
جونگکوک اینو گفت و خودشو به اغوش پسر رو به روش دعوت کرد
_چ.چی گفتی؟
جونگکوک گفت
+اوه ببخشید...منظورم اینه که تو بهترین رفیقی.
_قابلتو نداشت
از بغل تهیونگ بیرون و اومد و به تماشای منظره پرداخت
تهیونگ خودشم نمیپونست چرا اینکارارو کرده؟
نمیدونست به چه دلیل برای یه پسر نوجوون قریبه که وانمود میکنه ازش متنفره همچین تولدی ساخت؟ کاراش دست خودش نبود و هیچی از رفتار خودش سردرنمیاورد
_بشین رو صندلی، وقته کیکه
+ک.کیک؟ کیک هم داریم؟
تهیونگ یه ابروش رو به نشونه ی «صبر کن میفهمی» بالا انداخت و بعد از توی جعبه کیک شکلاتی با شمع قهوه ای رنگ دراورد
_امیدوارم خوش بیاد
+وای تهیونگ تو بهترینیییییی، مرسیی این قطعا بهترین تولدمه
_خوشحالم که خاطرات خوبی رو برات توی روز تولدت ساختم
تهیونگ کیک رو روی میز گذاشت و ویلونش رو که از قبل براش اماده کرده بودند از کیفش در اورد و شروع به نواختن قطعه قدیمی و کلاسیک کرد و جونگکوک مست صدای ویولن تهیونگ داشت به نوازنده ی رو به روش که با چشم های بسته توی حس سازش بود نگاه میکرد و اصلا متوجه نشد کی تهیونگ اهنگ رو به تولدت مبارک تغییر داده
_هی پسر دو ساعته دارم میخونم و میزنم. نمیخوای ارزو کنی و شمعت رو فوت کنی؟ نکنه ارزوت منم که اونجوری نگاهم میکنی؟ 😉
+ن.نه
جونگکوک اینو گفت
+امیدوارم هرچیزی اتفاق بیفته که دلم میخواد،البته خودمم نمیدونم دقیقا چی میخوام.
بعد از ارزویی که هیچکس نمیفهمید دقیقا منظورش چی بود حتی خودش، شمع رو فوت کرد.
_افتخار این رو دارم که اولین تیکه ی اون کیک کوچیک رو از دست ستاره ی این جشن بخورم؟
جونگکوک خندید و اولین تیکه ای که برید رو توی دهن تهیونگ گذاشت، صورت تهیونگ رو توی دستاش گرفت و بعد...
پارت ۸
+ایش،خستگیم در رفت بقیه اش رو خودم میاد
_اوکی
تهیونگ جونگکوکو روی پله ها گذاشت و خودش جلوتر رفت بالا و به بالای برج، جایی که تهیونگ گفته بود اماده کنن رسیدند
+ا.اینجا واقعا... محشرهههههه، مرسی
_قابلتو نداشت کوچولو
+این شمع ها، گل ها... برای منه؟
_نه برای عمه خانمم هست نتونستن بیان گفتم تورو بیارم زحماتم حدر نره
+تهیونگ این بهترین تولدمه... عاشقتممممم
جونگکوک اینو گفت و خودشو به اغوش پسر رو به روش دعوت کرد
_چ.چی گفتی؟
جونگکوک گفت
+اوه ببخشید...منظورم اینه که تو بهترین رفیقی.
_قابلتو نداشت
از بغل تهیونگ بیرون و اومد و به تماشای منظره پرداخت
تهیونگ خودشم نمیپونست چرا اینکارارو کرده؟
نمیدونست به چه دلیل برای یه پسر نوجوون قریبه که وانمود میکنه ازش متنفره همچین تولدی ساخت؟ کاراش دست خودش نبود و هیچی از رفتار خودش سردرنمیاورد
_بشین رو صندلی، وقته کیکه
+ک.کیک؟ کیک هم داریم؟
تهیونگ یه ابروش رو به نشونه ی «صبر کن میفهمی» بالا انداخت و بعد از توی جعبه کیک شکلاتی با شمع قهوه ای رنگ دراورد
_امیدوارم خوش بیاد
+وای تهیونگ تو بهترینیییییی، مرسیی این قطعا بهترین تولدمه
_خوشحالم که خاطرات خوبی رو برات توی روز تولدت ساختم
تهیونگ کیک رو روی میز گذاشت و ویلونش رو که از قبل براش اماده کرده بودند از کیفش در اورد و شروع به نواختن قطعه قدیمی و کلاسیک کرد و جونگکوک مست صدای ویولن تهیونگ داشت به نوازنده ی رو به روش که با چشم های بسته توی حس سازش بود نگاه میکرد و اصلا متوجه نشد کی تهیونگ اهنگ رو به تولدت مبارک تغییر داده
_هی پسر دو ساعته دارم میخونم و میزنم. نمیخوای ارزو کنی و شمعت رو فوت کنی؟ نکنه ارزوت منم که اونجوری نگاهم میکنی؟ 😉
+ن.نه
جونگکوک اینو گفت
+امیدوارم هرچیزی اتفاق بیفته که دلم میخواد،البته خودمم نمیدونم دقیقا چی میخوام.
بعد از ارزویی که هیچکس نمیفهمید دقیقا منظورش چی بود حتی خودش، شمع رو فوت کرد.
_افتخار این رو دارم که اولین تیکه ی اون کیک کوچیک رو از دست ستاره ی این جشن بخورم؟
جونگکوک خندید و اولین تیکه ای که برید رو توی دهن تهیونگ گذاشت، صورت تهیونگ رو توی دستاش گرفت و بعد...
۶.۳k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.