bts
#معشوقه_لرد
پارت۹
جونگکوک خندید و اولین تیکه ای که برید رو توی دهن تهیونگ گذاشت، صورت تهیونگ رو تو دستاش گرفت و بعد با انگشت شکلاتیش برای تهیونگ سیبیل و دماغ گربه کشید
+اوووو. کیوتتتتتتتت شبیه پیشی شدی
_ببر+پیشی_ببر+پیشی_ببر
+من میگم پیشی یعنی پیشی
_همه میگن ببر توهم بگو ببر
+همه خودشونو بندازن تو چاه منم باید بندازم؟ من همه نیستم پیشیه وحشی
_😐باشه اصلا من پیشی چی به تو میرسه؟
+اصلا تو ببر اونوقت چی به تو میرسه؟
_جواب ابلهان خاموشیست
؟: نخیر حرف حساب جواب نداره.
پسری که اومده بود اونجا اینو گفت و یه راست رفت نشست پشت پیانو
+مرسی که کمک کردی ضایعش کنم. ت.تو؟ پیانیست مشهور؟؟؟ خودتییییییییییی
_اروم پسر جیغ نزن گوشم کر شد
یونگی: اره خودمم خب که چی؟ ببینم اونی که تهیونگ مجبورم کرد به خاطرش وقت با ارزشم رو حدر بدم و بیام تویی؟
+تهیونگ گفت؟
_خب بزار معرفی کنم ، این جونگکوکه و همونطور که گفتم بهت بگن امروز تولدشه. جونگکوک این یونگیه فکر کنم میشناسیش، دوستمه ما تقریبا باهم بزرگ شدیم (همین الان که اینو مینویسم دت دت گوش میدم و باهاش قر میدم💃🏻💃🏻)
+اها، از دیدنتون خوشحالم اقا مین
یونگی: من خوشحال نیستم چون از خوابم زدم و اومدم اینجا، ولی خب از یه طرف خوشحالم چون هیچوقت فکر نمیکردم بالای ایفل پیانو بزنم، بیچاره اونی که این پیانوی سنگین رو اورده ای بالا، فکر کنم مهره های کمرش جا به جا شده.
+ببخشید که این بهت زحمت داده
_این به درخت میگن من اسم دارم
یونگی: مهم نیست، ممنون که باعث شدی این پیانو بیاد این بالا، خب منو این عروسک(پیانو) رو که نکشوندین این بالا تا باهاتون حرف بزنم؟
یونگی خواست قطعه ای رو بزنه
_صبر کن، این(خواست طلافیه این گفتن جونگکوک رو دربیاره)بالرینه، یه قطعه بزن تا برقصه
یونگی: باشه .
+اگه میشه.....(اسم قطعه هارو نمیدونم) رو بزن
یونگی شروع کرد به زدن قطعه ی درخواستی و تهیونگ هم ویالونش رو برداشت و همنوازی کرد
جونگکوک کم کم شروع کرد به به رقص دراوردن بدنش، به طور ماهرانه ای میرقصید و حالا در مرکز توجه پاریس پسری با انگشت هاش روی کلاویه ها میرقصید, انگشت های پسر دیگری روی گریف ها درحال رقص بود و با دست دیگرش آرشه رو روی سیم های سازش میرقصوند,و پسر دیگری درحال رقصی زیبا و ماهرانه بود
کم کم اهنگ به اهنگی مختص رقص تانگو تغییر کرد و تهیونگ ویولنش رو زمین گذاشت
_خب اینجا هیچ دختری نیست تا باهاش برقصیم پس...
این رو گفت و رفت سمط جونگکوک
+شوخی نکن؟ بقیه فکر میکنند یه زوج گی ایم
_فکر بقیه مهم نیست.
+اما تو اشرافزاده ای، خبرا زود میپیچه
_به تو چه، خبرا بپیچه برای من بد میشه نه تو
+باشه
تهیونگ یک دستش دور کمر جونگکوک قفل کرد و با دست دیگه اش دست جونگکوک رو گرفت و جونگکوک هم دست آزادش رو روی شونه ی تهیونگ گذاشت و شروع به رقص کردند
ما بین رقصیدن حرف های هم زمزمه میکردند
+حالا حتما واجب بود تانگو بریم؟
_اگه یونگی بشنوه... این اهنگ مورد علاقشه، اینو همه میدونن، توی همه ی مراسماش یک بار این رو میزنه
+ولی...
_کمتر غر بزن مامان بزرگ
+😒خودتی
_باشه باشه .
اهنگ رو به پایان بود
دو پسر از رقص دست کشیدن
دست هاشون توی هم قفل شد و به سمط کناره های برج رفتند تا منظره ی شب پاریس رو ببینند _جونگکوک
+بله?
تهیونگ مثل بچه ها سرشو برد جلوی جونگکوک و به حالت کیوتی گفت
_میخوام باهات دوست شم، باهام دوست میشی؟
ـ+چی شد به این نتیجه رسیدی؟ مثل بچه ها درخواست میکنی.
_حالا میفهمی، بگو دوست میشی؟
+اره بچه کوچولو دوست میشم.
اهنگ یونگی به پایان رسید و...
پارت۹
جونگکوک خندید و اولین تیکه ای که برید رو توی دهن تهیونگ گذاشت، صورت تهیونگ رو تو دستاش گرفت و بعد با انگشت شکلاتیش برای تهیونگ سیبیل و دماغ گربه کشید
+اوووو. کیوتتتتتتتت شبیه پیشی شدی
_ببر+پیشی_ببر+پیشی_ببر
+من میگم پیشی یعنی پیشی
_همه میگن ببر توهم بگو ببر
+همه خودشونو بندازن تو چاه منم باید بندازم؟ من همه نیستم پیشیه وحشی
_😐باشه اصلا من پیشی چی به تو میرسه؟
+اصلا تو ببر اونوقت چی به تو میرسه؟
_جواب ابلهان خاموشیست
؟: نخیر حرف حساب جواب نداره.
پسری که اومده بود اونجا اینو گفت و یه راست رفت نشست پشت پیانو
+مرسی که کمک کردی ضایعش کنم. ت.تو؟ پیانیست مشهور؟؟؟ خودتییییییییییی
_اروم پسر جیغ نزن گوشم کر شد
یونگی: اره خودمم خب که چی؟ ببینم اونی که تهیونگ مجبورم کرد به خاطرش وقت با ارزشم رو حدر بدم و بیام تویی؟
+تهیونگ گفت؟
_خب بزار معرفی کنم ، این جونگکوکه و همونطور که گفتم بهت بگن امروز تولدشه. جونگکوک این یونگیه فکر کنم میشناسیش، دوستمه ما تقریبا باهم بزرگ شدیم (همین الان که اینو مینویسم دت دت گوش میدم و باهاش قر میدم💃🏻💃🏻)
+اها، از دیدنتون خوشحالم اقا مین
یونگی: من خوشحال نیستم چون از خوابم زدم و اومدم اینجا، ولی خب از یه طرف خوشحالم چون هیچوقت فکر نمیکردم بالای ایفل پیانو بزنم، بیچاره اونی که این پیانوی سنگین رو اورده ای بالا، فکر کنم مهره های کمرش جا به جا شده.
+ببخشید که این بهت زحمت داده
_این به درخت میگن من اسم دارم
یونگی: مهم نیست، ممنون که باعث شدی این پیانو بیاد این بالا، خب منو این عروسک(پیانو) رو که نکشوندین این بالا تا باهاتون حرف بزنم؟
یونگی خواست قطعه ای رو بزنه
_صبر کن، این(خواست طلافیه این گفتن جونگکوک رو دربیاره)بالرینه، یه قطعه بزن تا برقصه
یونگی: باشه .
+اگه میشه.....(اسم قطعه هارو نمیدونم) رو بزن
یونگی شروع کرد به زدن قطعه ی درخواستی و تهیونگ هم ویالونش رو برداشت و همنوازی کرد
جونگکوک کم کم شروع کرد به به رقص دراوردن بدنش، به طور ماهرانه ای میرقصید و حالا در مرکز توجه پاریس پسری با انگشت هاش روی کلاویه ها میرقصید, انگشت های پسر دیگری روی گریف ها درحال رقص بود و با دست دیگرش آرشه رو روی سیم های سازش میرقصوند,و پسر دیگری درحال رقصی زیبا و ماهرانه بود
کم کم اهنگ به اهنگی مختص رقص تانگو تغییر کرد و تهیونگ ویولنش رو زمین گذاشت
_خب اینجا هیچ دختری نیست تا باهاش برقصیم پس...
این رو گفت و رفت سمط جونگکوک
+شوخی نکن؟ بقیه فکر میکنند یه زوج گی ایم
_فکر بقیه مهم نیست.
+اما تو اشرافزاده ای، خبرا زود میپیچه
_به تو چه، خبرا بپیچه برای من بد میشه نه تو
+باشه
تهیونگ یک دستش دور کمر جونگکوک قفل کرد و با دست دیگه اش دست جونگکوک رو گرفت و جونگکوک هم دست آزادش رو روی شونه ی تهیونگ گذاشت و شروع به رقص کردند
ما بین رقصیدن حرف های هم زمزمه میکردند
+حالا حتما واجب بود تانگو بریم؟
_اگه یونگی بشنوه... این اهنگ مورد علاقشه، اینو همه میدونن، توی همه ی مراسماش یک بار این رو میزنه
+ولی...
_کمتر غر بزن مامان بزرگ
+😒خودتی
_باشه باشه .
اهنگ رو به پایان بود
دو پسر از رقص دست کشیدن
دست هاشون توی هم قفل شد و به سمط کناره های برج رفتند تا منظره ی شب پاریس رو ببینند _جونگکوک
+بله?
تهیونگ مثل بچه ها سرشو برد جلوی جونگکوک و به حالت کیوتی گفت
_میخوام باهات دوست شم، باهام دوست میشی؟
ـ+چی شد به این نتیجه رسیدی؟ مثل بچه ها درخواست میکنی.
_حالا میفهمی، بگو دوست میشی؟
+اره بچه کوچولو دوست میشم.
اهنگ یونگی به پایان رسید و...
۶.۷k
۲۵ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.