وقتی وارده عمارتی میشی که....🐾🌿پارت هفتم:////
وقتی وارده عمارتی میشی که....🐾🌿پارت هفتم:////
ببین من...هوففف اون آدمایی که اونجا دیدی همشون رو به جرم قتل، دزدی، آدم ربایی و.... گرفتیم... یعنی چیزی که میخوام بهت بگم اینه ما مامور مخفی هستیم... برای اینکه لو نریم مجبور شدیم خودمون رو قاتل جلوه بدیم... اینایی بهت گفتم هیچکس نباید بفهمه چون ما رقیب هایی داریم که جاسوس های حرفه ای دارن.
لونا{یعنی شما پلیسین؟
جیمین{خب آره... وقتی این حرفا رو بهش زدم گفتم از ترس جیغ و داد می کنه ولی مثل بچه های پنج ساله که بهش شکلات دادن شروع کرد بالا و پایین پریدن... داشتم بهش میخندیدم که پرید بغلم.
لونا{تازه فهمیدم چه گندی زدم...از بغلش اومدم بیرون و درحالی که سرم پایین بود گفتم... معذرت میخوام هیجان زده شدم.
جیمین{دستی به گونه سفید و تپلش کشیدم و سرشو بالا آوردم و گفتم...اشکالی نداره... لونا از این به بعد باید حواستو جمع کنی دیگه هم ارباب صدام نکن... فردا ماموریت اصلی شروع می شه.
لونا{ماموریت؟... کجا هست؟
جیمین{فردا شب ساعت 8 خونه لی گیونگ، بزرگترین مافیا که کارش قاچاق مواد هست... تو اونجا نقش نامزد منو بازی میکنی.
لونا{عاااا خب ما میریم اونجا دستگیرشون می کنیم؟
جیمین{نه چون بار اول مارو میبینه ممکنه فردا یکم بهمون شک کنه... چون من تو اینجور مهمونی ها نمیرم منو نمیشناسه... پس باید باهاش یه قرار داد قلابی ببندیم و اعتمادش رو جلب کنیم... بقیه رو هم بعدا بهت میگم.
لونا{اوممم...باشه
جیمین{عصر بیا تو اتاقم درباره نقشه صحبت کنیم.
*عصر ساعت 5:16*
~~~~~~~~~~~~~~~~~
شرایط آپ برای پارت بعد:
25لایک.
20کامنت.
ببین من...هوففف اون آدمایی که اونجا دیدی همشون رو به جرم قتل، دزدی، آدم ربایی و.... گرفتیم... یعنی چیزی که میخوام بهت بگم اینه ما مامور مخفی هستیم... برای اینکه لو نریم مجبور شدیم خودمون رو قاتل جلوه بدیم... اینایی بهت گفتم هیچکس نباید بفهمه چون ما رقیب هایی داریم که جاسوس های حرفه ای دارن.
لونا{یعنی شما پلیسین؟
جیمین{خب آره... وقتی این حرفا رو بهش زدم گفتم از ترس جیغ و داد می کنه ولی مثل بچه های پنج ساله که بهش شکلات دادن شروع کرد بالا و پایین پریدن... داشتم بهش میخندیدم که پرید بغلم.
لونا{تازه فهمیدم چه گندی زدم...از بغلش اومدم بیرون و درحالی که سرم پایین بود گفتم... معذرت میخوام هیجان زده شدم.
جیمین{دستی به گونه سفید و تپلش کشیدم و سرشو بالا آوردم و گفتم...اشکالی نداره... لونا از این به بعد باید حواستو جمع کنی دیگه هم ارباب صدام نکن... فردا ماموریت اصلی شروع می شه.
لونا{ماموریت؟... کجا هست؟
جیمین{فردا شب ساعت 8 خونه لی گیونگ، بزرگترین مافیا که کارش قاچاق مواد هست... تو اونجا نقش نامزد منو بازی میکنی.
لونا{عاااا خب ما میریم اونجا دستگیرشون می کنیم؟
جیمین{نه چون بار اول مارو میبینه ممکنه فردا یکم بهمون شک کنه... چون من تو اینجور مهمونی ها نمیرم منو نمیشناسه... پس باید باهاش یه قرار داد قلابی ببندیم و اعتمادش رو جلب کنیم... بقیه رو هم بعدا بهت میگم.
لونا{اوممم...باشه
جیمین{عصر بیا تو اتاقم درباره نقشه صحبت کنیم.
*عصر ساعت 5:16*
~~~~~~~~~~~~~~~~~
شرایط آپ برای پارت بعد:
25لایک.
20کامنت.
۲۷.۸k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.