"سه پارتی"
"سه پارتی"
وقتی باردار بودی و....🌼🌵پارت اخر:////
یونگی{با نمایان شدن اسم<پیشی کیوتم>لبخندی زدم و جواب دادم ولی با شنیدن صدای بغض دارش از روی صندلی افتادم و ترسیده جوابش رو دادم... الو بورام چیشده؟... اتفاقی افتاده؟*نگران
بورام{هقق یونگیا دلم برات تنگ شده... بیا پیشم هق میخوام بغلت کنم*گریه شدید
یونگی{آروم باش عزیزم... گوشی رو بده مینهو.
مینهو{الو بله یونگی
یونگی{مینهو چی شده چرا گریه می کنه؟
مینهو{از دیشب داره بهونت رو میگیره امروزم رفتم شرکت که اجوما زنگ زد و گفت داره گریه می کنه و رنگش پریده... اومدم خونه هرکاری که کردم آروم نشد.
یونگی{باشه حواست بهش باشه من الان میام.
*دوساعت بعد*
یونگی{کلید رو تو در انداختم و به سمت اتاقمون رفتم... در رو که باز کردم با صورت سرخ شده بورام مواجه شدم... به سمتش رفتم و بغلش کردم... هیس چاگی آروم باشه گریه نکن من پیشتم.
بورام{محکم بغلش کردم... یونگی دیگه تنهام نزار باشه.
یونگی{باشه عزیز دلم بخواب.
بورام{لبخند بی جونی زدم و چشمامو بستم.
یونگی{خوب بخوابی پرنسسم:)))))
وقتی باردار بودی و....🌼🌵پارت اخر:////
یونگی{با نمایان شدن اسم<پیشی کیوتم>لبخندی زدم و جواب دادم ولی با شنیدن صدای بغض دارش از روی صندلی افتادم و ترسیده جوابش رو دادم... الو بورام چیشده؟... اتفاقی افتاده؟*نگران
بورام{هقق یونگیا دلم برات تنگ شده... بیا پیشم هق میخوام بغلت کنم*گریه شدید
یونگی{آروم باش عزیزم... گوشی رو بده مینهو.
مینهو{الو بله یونگی
یونگی{مینهو چی شده چرا گریه می کنه؟
مینهو{از دیشب داره بهونت رو میگیره امروزم رفتم شرکت که اجوما زنگ زد و گفت داره گریه می کنه و رنگش پریده... اومدم خونه هرکاری که کردم آروم نشد.
یونگی{باشه حواست بهش باشه من الان میام.
*دوساعت بعد*
یونگی{کلید رو تو در انداختم و به سمت اتاقمون رفتم... در رو که باز کردم با صورت سرخ شده بورام مواجه شدم... به سمتش رفتم و بغلش کردم... هیس چاگی آروم باشه گریه نکن من پیشتم.
بورام{محکم بغلش کردم... یونگی دیگه تنهام نزار باشه.
یونگی{باشه عزیز دلم بخواب.
بورام{لبخند بی جونی زدم و چشمامو بستم.
یونگی{خوب بخوابی پرنسسم:)))))
۳۲.۷k
۰۱ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.