pt30
#pt30
دکتر بیرون رفت سوفیا آروم لایه چشش رو باز کرد
+ک کوک ک کوکی
_ج جونم عزیزم من اینجام اینجا
+م منتظرت بودم
_چیکار میکنی با خودت دخترکم
سوفیا دست کوک رو گرفت
+میخوام بشینم
_تو هنوز حالت خوب نشده
+خوبم چیزی نیست کوکم
کوک بازو سوفیا رو گرفت بلندش کرد نشست و سوفیا سریع کوک رو بغل کرد کوک هم متقابلن همراهیش کرد و موهاش رو نوازش میکرد و با دست دیگش هم کمرشو نوازش میکرد
+یعنی کار کی بوده کی همچین کاری کرده
_خودمم نمیدونم عشقم ولی هرکی باشه پیداش میکنم پیداش میکنم و باید تقاصشو پس بده
+نکنه بخوان تو رو ازم بگیرن
_تو هنوز کوکیتو نشناختی خانوم کوچولو؟من خیلی قویم
+خودت میدونی خیلی ترسوم کار یه دفع میشه
کوک صورت سوفیا رو تو دستاش گرفت و چند بار لباشو بوسید
_نترس بهت قول میدم
همون موقع تو گوشیش یه پیامک ناشناس اومد گوشیش رو از تو جیبش در آورد و پیامو باز کرد
.....فکر میکنی اگه بدونی دختر کوچولوت درواقع کیه و تو چه کسی هستی کنارت میمونه
+چیه کوک
_ه هیچی عزیزم همینجا بمون الان میام
کوک از اتاق بیرون رفت و به سمت حیاط رفت پیامک گوشیش رو چک کرد و به اون شماره زنگ زد ولی جواب نمیداد بعد چند دقیقه دوباره پیام داد
....میدونستی قاتل مامان بابای دخترکوچولوتی آقای پارک دشمن دیرینه پدرت که توسط تو به قتل رسیدن
کوک از این پیام حسابی شوکه شد
_چی داری زر میزنی مرتیکه
_____
فلش بک به چند سال قبل:
_ترمز ماشین رو ببر اون باید بمیره مهم نیست کی تو ماشینشه امشب باید تقاص پس بده
....چشم ارباب اطاعت میشه
دکتر بیرون رفت سوفیا آروم لایه چشش رو باز کرد
+ک کوک ک کوکی
_ج جونم عزیزم من اینجام اینجا
+م منتظرت بودم
_چیکار میکنی با خودت دخترکم
سوفیا دست کوک رو گرفت
+میخوام بشینم
_تو هنوز حالت خوب نشده
+خوبم چیزی نیست کوکم
کوک بازو سوفیا رو گرفت بلندش کرد نشست و سوفیا سریع کوک رو بغل کرد کوک هم متقابلن همراهیش کرد و موهاش رو نوازش میکرد و با دست دیگش هم کمرشو نوازش میکرد
+یعنی کار کی بوده کی همچین کاری کرده
_خودمم نمیدونم عشقم ولی هرکی باشه پیداش میکنم پیداش میکنم و باید تقاصشو پس بده
+نکنه بخوان تو رو ازم بگیرن
_تو هنوز کوکیتو نشناختی خانوم کوچولو؟من خیلی قویم
+خودت میدونی خیلی ترسوم کار یه دفع میشه
کوک صورت سوفیا رو تو دستاش گرفت و چند بار لباشو بوسید
_نترس بهت قول میدم
همون موقع تو گوشیش یه پیامک ناشناس اومد گوشیش رو از تو جیبش در آورد و پیامو باز کرد
.....فکر میکنی اگه بدونی دختر کوچولوت درواقع کیه و تو چه کسی هستی کنارت میمونه
+چیه کوک
_ه هیچی عزیزم همینجا بمون الان میام
کوک از اتاق بیرون رفت و به سمت حیاط رفت پیامک گوشیش رو چک کرد و به اون شماره زنگ زد ولی جواب نمیداد بعد چند دقیقه دوباره پیام داد
....میدونستی قاتل مامان بابای دخترکوچولوتی آقای پارک دشمن دیرینه پدرت که توسط تو به قتل رسیدن
کوک از این پیام حسابی شوکه شد
_چی داری زر میزنی مرتیکه
_____
فلش بک به چند سال قبل:
_ترمز ماشین رو ببر اون باید بمیره مهم نیست کی تو ماشینشه امشب باید تقاص پس بده
....چشم ارباب اطاعت میشه
۱۱.۴k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.