ℙ𝕒𝕣𝕥 ⁶
ℙ𝕒𝕣𝕥 ⁶
خدمتکار:....ولی
+ هیش
(رفتیم بالا توی اتاق مشترکم با ته)
همین ک درو باز کردم و رفتم داخل!
+(شکه شدم)چیییی؟
تهیونگ رو تخت گوشی به دست نشسته بود
_سلام بیبی!(عصبی) مگ بهت نگفته بودم بدون هماهنگی من حق نداری جایی بری؟
کجا بودی تا اینوقت؟
÷پیش ما!(باداد)
ته با دیدن اونا از جاش بلند شد! اومد سمتم
_به به جناب لی! فک کردم دیگ مزاحم بیبیم نمیشین! ها مگ نه ا/ت
پهلومو فشار داد
(تو دلم آخی گفتم ولی به روم بیاوردم تا نونا نفهمه)
+ته اومدم جدی باهات حرف بزنم!
_اممم جدی! خب! بگو بیبی!
+ما باید کات کنیم! همییین!(باداد)
_هه(خنده عصبی)ولی من دوست دارم!
"موهامو نوازش کرد"
+هققق(همیشه با این حرفاش دیوونم میکنه و کنترلم رو از دست میدم!وایی چشاش)
÷(وایی با ان نگاه ا/ ت به ته فهمیدم ک اون همیشه تسلیم نگاه ته میشه! تسلیم حرفاش! و این واقعا زندگیشو به هم میریزه!)
خدمتکار:....ولی
+ هیش
(رفتیم بالا توی اتاق مشترکم با ته)
همین ک درو باز کردم و رفتم داخل!
+(شکه شدم)چیییی؟
تهیونگ رو تخت گوشی به دست نشسته بود
_سلام بیبی!(عصبی) مگ بهت نگفته بودم بدون هماهنگی من حق نداری جایی بری؟
کجا بودی تا اینوقت؟
÷پیش ما!(باداد)
ته با دیدن اونا از جاش بلند شد! اومد سمتم
_به به جناب لی! فک کردم دیگ مزاحم بیبیم نمیشین! ها مگ نه ا/ت
پهلومو فشار داد
(تو دلم آخی گفتم ولی به روم بیاوردم تا نونا نفهمه)
+ته اومدم جدی باهات حرف بزنم!
_اممم جدی! خب! بگو بیبی!
+ما باید کات کنیم! همییین!(باداد)
_هه(خنده عصبی)ولی من دوست دارم!
"موهامو نوازش کرد"
+هققق(همیشه با این حرفاش دیوونم میکنه و کنترلم رو از دست میدم!وایی چشاش)
÷(وایی با ان نگاه ا/ ت به ته فهمیدم ک اون همیشه تسلیم نگاه ته میشه! تسلیم حرفاش! و این واقعا زندگیشو به هم میریزه!)
۱۱.۴k
۲۰ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.