منطقه ممنوعه عشق
#منطقه_ممنوعه_عشق
پارت:87
با دیدن یه دست گل بزرگ تو دست طرف مقابل چشام گرد شد.
دسته گل انقد بزرگ بود که طرف مقابلو نمیدیدم
دست گل رو ازش گرفتم و گذاشتم زمین که با دیدن جونگکوک دهنم سه متر واموند
با دستش دهنمو بست و گفت
جونگکوک:انقد بازش نکن مگس میره توش
بعد ب..وسه ای رو گونم کاشت که چشام گرد شد.
لبخند دندون نمایی زد و رفت داخل
جونگکوک:پدر زن مادر زن برادر زن عزیز کجایید که داماد خوشتیپ و جذابتون اومده
با این حرفش پقی زدم زیر خنده
سمتم چرخید و با لب و لوچه ی اویزون گفت
جونگکوک:چیز خنده داری گفتم؟
چشم غره ای بهش رفتم که جونگ شین مثل سوپر من پرید داخل خونه
جونگ شین:به به زنداداش گلم چه خوشگل کردی بنازم
یکی زدم پس کلش
ات:من کی زنداداش توعم؟
جونگکوک:عه زن منی دیگه
چشامو تو حدقه چرخوندم که باباو جیمین اومدن داخل پذیرایی
جیمین:اینجا چه خب....جونگکوک؟
جونگکوک:سلام بزرگوار
جیمین:تو اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک:اومدم خانواده زنمو ببینم
جیمین زیر چشمی نازک کردو گفت
جیمین:اون دیگه زن تو نیست
با این حرفش زد زیر خنده مسخره میخندید
جونگکوک:پسر تو(خنده)...پسر تو احمقی چیزی هستی؟(جدی)این خانم خاهر دوردونت همسر منه
جیمین:ات با این ازدواج موافق نیست و میخاد طلاق بگیره
سمتم اومدو از کمـ..رم گرفت و گفت
جونگکوک:نخیر اصلاهم اینطور نیست
هولش دادم و گفتم
ات:متاسفانه اینطوره جناب جئون!
جونگکوک:ببر صداتو!(جدی)منو ببین جیمین اومدم مثل ادم زنمو ببرم خونه خودش!شماهم فقط حق بدرقع کردن دارین!(جدی)
جیمین:میری بیرون؟
جونگکوک:نه(داد)نه جیمین زنمو برمیدارم باهم میریم!یالا بدو بریم
ات:من با تو جا یی ن می یام
بازومو گرفت و گفت
جونگکوک:میای
و خاست منو ببره که هولش دادم
ات:تو خودت چی دیدی ها؟چرا من باید همراهت بیام؟
جونگکوک:چون من میگم
جیمین:برو بیرون جونگکوک
جونگکوک:ببین اگه همین الان زنمو بهم ندین ببرم شب میام میدزدمش!
با این حرفش مامان تو صورتش زد
م.ا:اوا خاک به سرم ادم مگه زنشو میدزده؟
جونگکوک:متاسفانه منو مجبور کردین الان ببرمش؟
جیمین:نخیر برو بیرون ما دختری نداریم تا بهت بدیم
جونگکوک:خودتون خاستین
و رفت بیرون...
ات:خل شده به مولا
پارت:87
با دیدن یه دست گل بزرگ تو دست طرف مقابل چشام گرد شد.
دسته گل انقد بزرگ بود که طرف مقابلو نمیدیدم
دست گل رو ازش گرفتم و گذاشتم زمین که با دیدن جونگکوک دهنم سه متر واموند
با دستش دهنمو بست و گفت
جونگکوک:انقد بازش نکن مگس میره توش
بعد ب..وسه ای رو گونم کاشت که چشام گرد شد.
لبخند دندون نمایی زد و رفت داخل
جونگکوک:پدر زن مادر زن برادر زن عزیز کجایید که داماد خوشتیپ و جذابتون اومده
با این حرفش پقی زدم زیر خنده
سمتم چرخید و با لب و لوچه ی اویزون گفت
جونگکوک:چیز خنده داری گفتم؟
چشم غره ای بهش رفتم که جونگ شین مثل سوپر من پرید داخل خونه
جونگ شین:به به زنداداش گلم چه خوشگل کردی بنازم
یکی زدم پس کلش
ات:من کی زنداداش توعم؟
جونگکوک:عه زن منی دیگه
چشامو تو حدقه چرخوندم که باباو جیمین اومدن داخل پذیرایی
جیمین:اینجا چه خب....جونگکوک؟
جونگکوک:سلام بزرگوار
جیمین:تو اینجا چیکار میکنی؟
جونگکوک:اومدم خانواده زنمو ببینم
جیمین زیر چشمی نازک کردو گفت
جیمین:اون دیگه زن تو نیست
با این حرفش زد زیر خنده مسخره میخندید
جونگکوک:پسر تو(خنده)...پسر تو احمقی چیزی هستی؟(جدی)این خانم خاهر دوردونت همسر منه
جیمین:ات با این ازدواج موافق نیست و میخاد طلاق بگیره
سمتم اومدو از کمـ..رم گرفت و گفت
جونگکوک:نخیر اصلاهم اینطور نیست
هولش دادم و گفتم
ات:متاسفانه اینطوره جناب جئون!
جونگکوک:ببر صداتو!(جدی)منو ببین جیمین اومدم مثل ادم زنمو ببرم خونه خودش!شماهم فقط حق بدرقع کردن دارین!(جدی)
جیمین:میری بیرون؟
جونگکوک:نه(داد)نه جیمین زنمو برمیدارم باهم میریم!یالا بدو بریم
ات:من با تو جا یی ن می یام
بازومو گرفت و گفت
جونگکوک:میای
و خاست منو ببره که هولش دادم
ات:تو خودت چی دیدی ها؟چرا من باید همراهت بیام؟
جونگکوک:چون من میگم
جیمین:برو بیرون جونگکوک
جونگکوک:ببین اگه همین الان زنمو بهم ندین ببرم شب میام میدزدمش!
با این حرفش مامان تو صورتش زد
م.ا:اوا خاک به سرم ادم مگه زنشو میدزده؟
جونگکوک:متاسفانه منو مجبور کردین الان ببرمش؟
جیمین:نخیر برو بیرون ما دختری نداریم تا بهت بدیم
جونگکوک:خودتون خاستین
و رفت بیرون...
ات:خل شده به مولا
۱۰.۶k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.