درخواستی

#درخواستی
Part: ⁴

فردا صبح:
از تختِت پایین اومدی و رفتی دستشویی یه آبی به سر و صورتت زدی و کارهای لازم رو کردی و دراومدی ...یونیفورمت رو پوشیدی و یه دستی به موهات کشیدی و کیفِت رو برداشتی از خونه زدی بیرون .....
تو راه مدرسه بودی که یکی دستش رو انداخت رو گردنت ....لیا بود!

ات: لیا!
لیا: هومم امروز هوا خیلی خوبه ها(لبخند )
ات: آ..آره ....

باهم تا مدرسه رفتین ولی لیا نزدیکای کلاس ازت جدا شد و گفت که میخواد بره آبخوری.....
وارد کلاس شدی که یه توپ مستقیم خورد تو صورتت ....
خوردی زمین ....با عصبانیت از جات بلند شدی و جیغ زدی...‌.

ات: کدوم خری این توپ رو زد تو صورته من ! ...مگه کلاس جای بازی با توپه ...
جونکوک: من!
ات: چرا زدی! مگه مریضی!
جونکوک: خیلی داری بزرگ تر از دهنت حرف میزنی ‌ها ....تازه کار دیروزت هم یادم نرفته!

از حرص دستات رو مشت کرد .....

ات: دیروز مثلا چی کار کردم....
جونکوک: گفتم وایسا ولی تو چی کار کردی!!
ات: خب شبیه اتش فشانه درحال فوران بودی اگه یکم دیگه اونجا پیشت می موندم با زمین یکی میشدم !
جونکوک: خب ... این دلیله منطقی نیست!
ات: نیستتتتتت؟!
جونکوک: هوم ...

بحث کردن با جونکوک فایده ای نداشت ...اون فقط میخواست حرف حرفه خودش باشه ....دیگه حرفی نزدی و رفتی سمت میزِت ....

بچه ها کم کم اومدم و کلاس پر شد ....
بعد چند دقیقه دبیر اومد تو کلاس و شروع کرد به درس دادن ....

بعد کلاس:
داشتی وسایل هات رو جمع میکردی که یهو جامدادیت افتاد زمین ....ولی از شانسه خوبت زیپِش باز نبود ....
خواستی برش داری که یکی با پا زد بهش رفت تَه کلاس ....
سرت رو بالا آوردی که با جینا روبه رو شدی !
با عصبانیت محکم زدی تو صورتش ! ....

جینا: ا...الان منو زدی!!!
ات: اره !

دیگه اعصابت خورد شده بود ....شاید جلو زور گویی های جونکوک نمیتونستی وایسی اما جینا فرق داشت میتونستی جلو اون‌ وایسی!....

ادامه دارد.....

یعنی کائنات باهام مشکل پیدا کردن ها😂 سرما خوردم وضعم خراب بعد از اون وَر داشتم برا خودم نودل درست میکردم دستم سوخت بعد اومدم به مامانم کمک کنم سیب زمینی پوست بکنم با چاقو دستم رو بریدم بعد رفتم برا داداشم شارژر ببرم از رو پله هامون با سرم رفتم زمین و حالا بازم هست ولی خب دیگه سرتون رو درد نیارم 😂
دیدگاه ها (۹۷)

#عروس_فراری 🤍👀Part: ³²ویو ات: اروم دستش رو روی صورتم میکشید....

#درخواستی Part: ⁵ جینا با صورتی که معلوم بود خیلی زورش اومده...

#درخواستی Part: ³لیا خواست لب جونکوک رو ببوسه که جونکوک کنار...

#درخواستی ادامه ی پارت ².....زنگ آخر: کیفِت رو از رو میز برد...

چرا من پارت ۱۱و جنی قضیه رو گفتهمون لحظه جونکوک وارد اتاق می...

پارت دوم خندیدن ماه 🌚🌙✨

part:2. mirror of moira

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط