عاشق رئیسم شدم♡پارت ۵۱
عاشق رئیسم شدم♡پارت ۵۱
هنوز سوهی نیومده بود که یهو سوهی جلو در ظاهر شر خیلی قشنگ شده بود که پشت سرش اون پسره جیمین هم اومد و رید به اعصابم اه باز این پسره چرا همیشه میچسبه به سوهی وای خدا خودت یکاری کن تا کار دست کسی ندادم که سوهی و جیمین اومدن پیشم
جیمین: سلام آقای جئون
کوک:سلام آقای پارک
سوهی: سلام
کوک:سلام
کوک:سوهی بیا بریم ی سر به پشت پرده بزنیم
سوهی :اوهوم
با سوهی رفتیم که دستشو کشیدم بردم جایی که تو دید نیست با سمتش رفتم که عقب عقب رفت و خورد به دیوار منم سریع دستامو حصار کردم و صورتمو نزدیکش کردم
کوک:اووو عشق من چه خوب با پسرا گرم میگیره
سوهی: کوک چیکار کنم خب او.....
کوک:فردا به همه مرخصی دادم که خستگیشون در بره
سوهی: خب
کوک:ینی نمیخوای از ایم موقعیت خوب استفاده کنیم
سوهی: خیلی خب من که نمیتونم نه بگم عصری همو ببینیم
کوک:اومم چقدم عالییی
بعد لبش رو گزاشت رو لبم منم همراهی کردم که صدای بلندگو اومد
بلندگو:خیلی خوش آمدید به فشن شو شرکت پاسیونیس
بعد فضا رو تاریک کردن جوری که فقط صحنه نور داشت
سوهی: بریم
کوک:بریم
بعد رفتیم پیش بقیه
جیمین: کارا خوب پیش میره
سوهی: اوهوم
۲ ساعت گذشت بلاخره تموم شد بازم جیمین سوهی رو برد خونه که دیدم یوری زنگ زد
کوک:الو
یوری:کوک/گریه
کوک:یوری چیشده خوبی
یوری:خونه تنهام خیلی میترسم لطفا بیا پیشم/گریه
(عمو و زن عموش حال خواهر زن عموش بد شده و رفتن پیش اونا و یوری تنهاس)
کوک:باشه گریه نکن الان میام
تلفنم رو غط کردم و رفتم سمت خونه عموم در زدم
تق تق
یوری در رو باز کرد
کوک:یوری خوبی
بغلم کرد منم متقابل بغلش کردم
یوری:هق هق کوک من هق من میترسم/گریه
کوک:نترس یوری من اینجام بیا بریم خونه من
یوری:باشه هق/گریه
یوری رو بردم خونم انقد خسته بودم که زود خوابیدم یوری هم تو اتاق مهمون خوابید
...........
لباس سوهی اسلاید بعد😄
شرایط پارت بعد: نداریمم😚
هنوز سوهی نیومده بود که یهو سوهی جلو در ظاهر شر خیلی قشنگ شده بود که پشت سرش اون پسره جیمین هم اومد و رید به اعصابم اه باز این پسره چرا همیشه میچسبه به سوهی وای خدا خودت یکاری کن تا کار دست کسی ندادم که سوهی و جیمین اومدن پیشم
جیمین: سلام آقای جئون
کوک:سلام آقای پارک
سوهی: سلام
کوک:سلام
کوک:سوهی بیا بریم ی سر به پشت پرده بزنیم
سوهی :اوهوم
با سوهی رفتیم که دستشو کشیدم بردم جایی که تو دید نیست با سمتش رفتم که عقب عقب رفت و خورد به دیوار منم سریع دستامو حصار کردم و صورتمو نزدیکش کردم
کوک:اووو عشق من چه خوب با پسرا گرم میگیره
سوهی: کوک چیکار کنم خب او.....
کوک:فردا به همه مرخصی دادم که خستگیشون در بره
سوهی: خب
کوک:ینی نمیخوای از ایم موقعیت خوب استفاده کنیم
سوهی: خیلی خب من که نمیتونم نه بگم عصری همو ببینیم
کوک:اومم چقدم عالییی
بعد لبش رو گزاشت رو لبم منم همراهی کردم که صدای بلندگو اومد
بلندگو:خیلی خوش آمدید به فشن شو شرکت پاسیونیس
بعد فضا رو تاریک کردن جوری که فقط صحنه نور داشت
سوهی: بریم
کوک:بریم
بعد رفتیم پیش بقیه
جیمین: کارا خوب پیش میره
سوهی: اوهوم
۲ ساعت گذشت بلاخره تموم شد بازم جیمین سوهی رو برد خونه که دیدم یوری زنگ زد
کوک:الو
یوری:کوک/گریه
کوک:یوری چیشده خوبی
یوری:خونه تنهام خیلی میترسم لطفا بیا پیشم/گریه
(عمو و زن عموش حال خواهر زن عموش بد شده و رفتن پیش اونا و یوری تنهاس)
کوک:باشه گریه نکن الان میام
تلفنم رو غط کردم و رفتم سمت خونه عموم در زدم
تق تق
یوری در رو باز کرد
کوک:یوری خوبی
بغلم کرد منم متقابل بغلش کردم
یوری:هق هق کوک من هق من میترسم/گریه
کوک:نترس یوری من اینجام بیا بریم خونه من
یوری:باشه هق/گریه
یوری رو بردم خونم انقد خسته بودم که زود خوابیدم یوری هم تو اتاق مهمون خوابید
...........
لباس سوهی اسلاید بعد😄
شرایط پارت بعد: نداریمم😚
۱۰.۲k
۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.