اشتباه من
اشتباه من
پارت آخر
ات
معلومه..معلومه که باهات ازدواج میکنم
که بهم لبخند زد،لباشو گذاشت رو لبام یه بوسه آروم زد
بقیه هم بهمون دست زدن
۳ماه بعد
ات
اعع کوک اذیت نکن این کارارو بزار برا شب
کوک.نمیخام تو این لباس مثل فرشته شدی،میخام ببوسمت نمیتونم تا شب تاغت بیارم
ات.کوککک..باشه ولی فقط یه کوچولو آرایشم خراب میشه
کوک.چشم پرنسسم
ات
کوک لباشو گذاشت رو لبام مشغول بوسیدن بود
چشمامو باز کردم که یهو شیش تا کله پشت در دیدم
سریع کوک رو هل دادم کوک هم رفت عقب
کوک.چیشده؟
ات.اون شیشتا کین؟
کوک چرخید سمت در....هیونگاااا
شما کی اومدین سئول؟
ات
اون شیش تا که انگار دوست کوک بودن اومدن داخل کوک رفت سمتشون همشون رو بغل کرد
کوک.عزیزم بیا اینجا
ات.منم رفتم کنار کوک به همشون سلام کردم
کوک.این جینه،نامجون،جیهوپ،شوگا،جیمین و تهیونگ دوستای صمیمی منن
جین.خوشبختم زن داداش
ات.همچنین
شوگا.کوک تو کی بزرگ شدی که الان داری زود تر از ما ازدواج میکنی
کوک.دیگه چیکار کنم دلمو باختم به این خانوم
نامجون.چندش
کوک.شنیدم چی گفتی هیونگ
نامجون.گفتم که بشنوی
ات
کوک داشت با دوستاش حرف میزد که خدمتکار وارد اتاق شد
خدمتکار.ببخشید اقا،ارباب گفتن باید بریم
کوک.باشه الان میایم
ات
پسرا رفتن فقط منو کوک موندیم
کوک.ات آماده ای
ات.اره
دستمو دور دستاش حلقه کردم
باهم وارد سالن شدیم
فکر میکردم اشتباه بزرگی کردم عاشق کوک شدم
وقتی بهم خیانت کرد با خودم گفتم ای کاش هیچوقت عاشقش نمیشدم
اما الان
خیلی خوشحالم که کنارشم
کنار کسی که از ته دلم دوسش دارم❤️
پایان
اهم اهم
خب این فیکم تموم شد فیک بعدی قراره از نامجون باشه
دوستون دارم بای👋🏻
پارت آخر
ات
معلومه..معلومه که باهات ازدواج میکنم
که بهم لبخند زد،لباشو گذاشت رو لبام یه بوسه آروم زد
بقیه هم بهمون دست زدن
۳ماه بعد
ات
اعع کوک اذیت نکن این کارارو بزار برا شب
کوک.نمیخام تو این لباس مثل فرشته شدی،میخام ببوسمت نمیتونم تا شب تاغت بیارم
ات.کوککک..باشه ولی فقط یه کوچولو آرایشم خراب میشه
کوک.چشم پرنسسم
ات
کوک لباشو گذاشت رو لبام مشغول بوسیدن بود
چشمامو باز کردم که یهو شیش تا کله پشت در دیدم
سریع کوک رو هل دادم کوک هم رفت عقب
کوک.چیشده؟
ات.اون شیشتا کین؟
کوک چرخید سمت در....هیونگاااا
شما کی اومدین سئول؟
ات
اون شیش تا که انگار دوست کوک بودن اومدن داخل کوک رفت سمتشون همشون رو بغل کرد
کوک.عزیزم بیا اینجا
ات.منم رفتم کنار کوک به همشون سلام کردم
کوک.این جینه،نامجون،جیهوپ،شوگا،جیمین و تهیونگ دوستای صمیمی منن
جین.خوشبختم زن داداش
ات.همچنین
شوگا.کوک تو کی بزرگ شدی که الان داری زود تر از ما ازدواج میکنی
کوک.دیگه چیکار کنم دلمو باختم به این خانوم
نامجون.چندش
کوک.شنیدم چی گفتی هیونگ
نامجون.گفتم که بشنوی
ات
کوک داشت با دوستاش حرف میزد که خدمتکار وارد اتاق شد
خدمتکار.ببخشید اقا،ارباب گفتن باید بریم
کوک.باشه الان میایم
ات
پسرا رفتن فقط منو کوک موندیم
کوک.ات آماده ای
ات.اره
دستمو دور دستاش حلقه کردم
باهم وارد سالن شدیم
فکر میکردم اشتباه بزرگی کردم عاشق کوک شدم
وقتی بهم خیانت کرد با خودم گفتم ای کاش هیچوقت عاشقش نمیشدم
اما الان
خیلی خوشحالم که کنارشم
کنار کسی که از ته دلم دوسش دارم❤️
پایان
اهم اهم
خب این فیکم تموم شد فیک بعدی قراره از نامجون باشه
دوستون دارم بای👋🏻
۲۹.۱k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.