پارت۲۸۲
#پارت۲۸۲
نگاهمو دوختم به چشمامش تو عمق نگاهش غرق شدم اونم همبن طور لب زدم :
اگه دوست داشتنت واقعی نباشه چی ؟!
با لحنی که دل گرم کننده بود گفت : دوست داشتن من واقعیه اینو بهت ثابت میکنم!!
هی سرشو نزدیک تر میاورد تا جایی که کامل پیشونیش چسبید به پیشونیم اب دهنمو قورت دادم نمیدونم چرا قدرت تکون خوردن نداشتم
لبخندی زد و سرشو کج کرد. لباشو رو لبام قرار داد یکه ایی خوردم که تک خنده ایی کرد
و شروع کرد به میک زدن لبام اول همراهیش نکردم ولی بعد دستمو دور گردنش حلقه کردم و با تمام وجودم شروع کردم به بوسیدن مردی که
از وقتی اومده تو زندگیم همه چی عوض شده انگار رنگ و بوی خاصی گرفته ... انگار همه چی عوض شده.
اره زندگی من با اومدن ارش حس گرفت جون گرفت، رنگ گرفت اره اینا رو همش مدیون این مرد هستم !!
با گازی که از لبام گرفت صورتم از درد جمع شد لبامو از رو لباش جدا کردم نفسمو بیرون دادم حرصی گفتم :
وحشی !!
تک خنده جذابی کرد و گفت : اووه. فعلا مونده تا وحشی بودن منو حس کنی عامو ...
متعجب گفتم : منظورت چیه ؟!
نگاهمو دوختم به چشمامش تو عمق نگاهش غرق شدم اونم همبن طور لب زدم :
اگه دوست داشتنت واقعی نباشه چی ؟!
با لحنی که دل گرم کننده بود گفت : دوست داشتن من واقعیه اینو بهت ثابت میکنم!!
هی سرشو نزدیک تر میاورد تا جایی که کامل پیشونیش چسبید به پیشونیم اب دهنمو قورت دادم نمیدونم چرا قدرت تکون خوردن نداشتم
لبخندی زد و سرشو کج کرد. لباشو رو لبام قرار داد یکه ایی خوردم که تک خنده ایی کرد
و شروع کرد به میک زدن لبام اول همراهیش نکردم ولی بعد دستمو دور گردنش حلقه کردم و با تمام وجودم شروع کردم به بوسیدن مردی که
از وقتی اومده تو زندگیم همه چی عوض شده انگار رنگ و بوی خاصی گرفته ... انگار همه چی عوض شده.
اره زندگی من با اومدن ارش حس گرفت جون گرفت، رنگ گرفت اره اینا رو همش مدیون این مرد هستم !!
با گازی که از لبام گرفت صورتم از درد جمع شد لبامو از رو لباش جدا کردم نفسمو بیرون دادم حرصی گفتم :
وحشی !!
تک خنده جذابی کرد و گفت : اووه. فعلا مونده تا وحشی بودن منو حس کنی عامو ...
متعجب گفتم : منظورت چیه ؟!
۶.۹k
۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.