پارت 17 دزد پنهان
پارت 17 دزد پنهان
موهاشو از روی صورتش کنار زدم و گونشو بوسیدم موهاشو نوازش میکردمو و التماسش میکردم تا نره و تنهام نزاره که صدای یکی از نگهبانا اومد
نگهبان : آقا آقا اینجایید؟
جین : من اینجام
نگهبان اومد سمتم
نگهبان : آقا حالتون خوبه؟
جین : باید بریم بیمارستان
جین : نه نه بیمارستان نمیشه بگو بگو دکتر بیاد زود باش بدو
نگهبان: چ چشم آقا
اگه ببرمش بیمارستان میندازنش زندان نمیشه
نگهبان زنگ زد تا دکتر بیاد یه اتاق سفید ته راهرو بود رفتم ببینم چیه یه اتاق با تجهیزات پزشکی بود سریع ا/تو بغل کردم و گزاشتمش رو تخت به دستام نگاه کردم دیدم دستام به کل خونی شده یه لحظه نگام رفت رو شکمش یه تیکه از لباسش غرق خون بود لباسشو زدم بالا
جین : نه نه امکان نداره( با داد )
علاوه بر کبودی های رو شکمش چاقو خورده بود زخمش خیلی عمیق بود رو زانو هام افتادم و گریه میکردم
پدر جین ویو
صبح رفتم سراغ اون دختره وقتی رفتم تو اتاق کتکش زدم و بهم گفت عوضی که منم اعصابم خورد شد و چاقو رو داخل شکمش فرو کردم ولی هنوزم اعصبانیتم فرو نریخته بود به جای زخمش لگد میزدم نمیتونستم خودمو کنترل کنم بعدم همونطوری ولش کرمو اومدم بیرون مطمعنم که میمیره برام مهم نیست دیگه بسشه عذاب کشیدن دیگه باید بمیره راحت شم رفتم خونه ی جین ببینم حالش چطوره ولی خونه نبود حتما رفته سر کار منم رفتم شرکت تا کارامو بکنم
جین ویو
دکتر اومد سریع دوییدم سمتش و با گریه گفتم
جین : تروخدا دکتر لطفا کمکش کن
دکتر : نگران نباشید تمام تلاشمو میکنم
بعدم بدو رفت سمت اتاق و درو بست پشت در منتظر بودم یه گوشه نشسته بودمو اشک میریختم 2 ساعته رفته تو اتاق ولی ولی هنوز نیومده نمیدونم چی شده پس چرا نمیاد بیرون
..........
2ساعت شد 4 ساعت ولی هنوزم که هنوزه نیومده بیرون دیگه نتونستم تحمل کنم و درو باز کردمو رفتم داخل دکتر داشت بهش سِرُم وصل میکرد
جین : دکتر چی شد
دکتر : عمل سختی داشت ولی خطر رفع شد
جین : کی بهوش میاد؟
دکتر : .....
جین : دکتر گفتم کی بهوش میاد
دکتر : اون الان داخل...کُماس نمیتونم دقیق بگم ولی شاید شاید
جین : شاید چی ( با داد )
دکتر : شاید 3 ماه شایدم 1 سال بستگی به خودشون داره
یقه دکتر و گرفتم
جین : یعنی چی 1 سال معلوم هست داری چی میگی ( با داد )
دکتر : گفتم شاید..بستگی به خودشون داره میتونید میتونید باهاش حرف بزنید و بهش روحیه بدید
جین : میتونم از اینجا ببرمش؟
دکتر : تا 3 روز دیگه میتونید ببریدش
جین : ممنونم
دکتر : من فقط وظیفمو انجام دادم
بعدم دکتر رفت منم رفتم بغلش نشستم و باهاش حرف زدم
جین : زود بهوش میای من بهت اعتماد دارم تو منو تنها نمیزاری خیلی دیر کردم خیلی خیلی دیر کردم
اشکام میریخت
جین : اما دیگه ولت نمیکنم دیگه هیچی رو ازت قایم نمیکنم همه ی احساستمو بهت میگم شاید تو هم دوستم داشته باشی شایدم نه
6 ماه بعد
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
موهاشو از روی صورتش کنار زدم و گونشو بوسیدم موهاشو نوازش میکردمو و التماسش میکردم تا نره و تنهام نزاره که صدای یکی از نگهبانا اومد
نگهبان : آقا آقا اینجایید؟
جین : من اینجام
نگهبان اومد سمتم
نگهبان : آقا حالتون خوبه؟
جین : باید بریم بیمارستان
جین : نه نه بیمارستان نمیشه بگو بگو دکتر بیاد زود باش بدو
نگهبان: چ چشم آقا
اگه ببرمش بیمارستان میندازنش زندان نمیشه
نگهبان زنگ زد تا دکتر بیاد یه اتاق سفید ته راهرو بود رفتم ببینم چیه یه اتاق با تجهیزات پزشکی بود سریع ا/تو بغل کردم و گزاشتمش رو تخت به دستام نگاه کردم دیدم دستام به کل خونی شده یه لحظه نگام رفت رو شکمش یه تیکه از لباسش غرق خون بود لباسشو زدم بالا
جین : نه نه امکان نداره( با داد )
علاوه بر کبودی های رو شکمش چاقو خورده بود زخمش خیلی عمیق بود رو زانو هام افتادم و گریه میکردم
پدر جین ویو
صبح رفتم سراغ اون دختره وقتی رفتم تو اتاق کتکش زدم و بهم گفت عوضی که منم اعصابم خورد شد و چاقو رو داخل شکمش فرو کردم ولی هنوزم اعصبانیتم فرو نریخته بود به جای زخمش لگد میزدم نمیتونستم خودمو کنترل کنم بعدم همونطوری ولش کرمو اومدم بیرون مطمعنم که میمیره برام مهم نیست دیگه بسشه عذاب کشیدن دیگه باید بمیره راحت شم رفتم خونه ی جین ببینم حالش چطوره ولی خونه نبود حتما رفته سر کار منم رفتم شرکت تا کارامو بکنم
جین ویو
دکتر اومد سریع دوییدم سمتش و با گریه گفتم
جین : تروخدا دکتر لطفا کمکش کن
دکتر : نگران نباشید تمام تلاشمو میکنم
بعدم بدو رفت سمت اتاق و درو بست پشت در منتظر بودم یه گوشه نشسته بودمو اشک میریختم 2 ساعته رفته تو اتاق ولی ولی هنوز نیومده نمیدونم چی شده پس چرا نمیاد بیرون
..........
2ساعت شد 4 ساعت ولی هنوزم که هنوزه نیومده بیرون دیگه نتونستم تحمل کنم و درو باز کردمو رفتم داخل دکتر داشت بهش سِرُم وصل میکرد
جین : دکتر چی شد
دکتر : عمل سختی داشت ولی خطر رفع شد
جین : کی بهوش میاد؟
دکتر : .....
جین : دکتر گفتم کی بهوش میاد
دکتر : اون الان داخل...کُماس نمیتونم دقیق بگم ولی شاید شاید
جین : شاید چی ( با داد )
دکتر : شاید 3 ماه شایدم 1 سال بستگی به خودشون داره
یقه دکتر و گرفتم
جین : یعنی چی 1 سال معلوم هست داری چی میگی ( با داد )
دکتر : گفتم شاید..بستگی به خودشون داره میتونید میتونید باهاش حرف بزنید و بهش روحیه بدید
جین : میتونم از اینجا ببرمش؟
دکتر : تا 3 روز دیگه میتونید ببریدش
جین : ممنونم
دکتر : من فقط وظیفمو انجام دادم
بعدم دکتر رفت منم رفتم بغلش نشستم و باهاش حرف زدم
جین : زود بهوش میای من بهت اعتماد دارم تو منو تنها نمیزاری خیلی دیر کردم خیلی خیلی دیر کردم
اشکام میریخت
جین : اما دیگه ولت نمیکنم دیگه هیچی رو ازت قایم نمیکنم همه ی احساستمو بهت میگم شاید تو هم دوستم داشته باشی شایدم نه
6 ماه بعد
امیدوارم دوست داشته باشید 🌊💙
اگه میشه لایک کنید و کامنت بزارید 🌻💓
اگه درخواستی دارید بگید 🫂(◍•ᴗ•◍)
۳۱.۱k
۱۰ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.