عشق خون آشامی پارت 8
ا.ت رفت و وارد کلاس شد. وقتی سرجاش نشست یهو استاد وارد کلاس شد. وقتی استاد اومد شروع کرد معرفی کردن خودش.
_سلام بچه ها. من پارک جیمین هستم استاد جدیدتون. من به جا آقای چانگ میام سر کلاستون... خب میریم سراغ درس.
+استاد تا صفحه 56 درس دادند. شما باید صفحه 57 رو درس بدین.
_بله میدونم... به هر حال ممنون خانوم کیم.
+خواهش میکنم استاد.
_خب شروع میکنیم...
✓استاد... شما چند سالتونه؟
♡استاد دوست دختر دارید؟
/ استاد دوست دختر نمیخواید؟
_سوالاتی که مربوط به درس هست رو بپرسید.
+استاد... انگیزه ی مغول برای حمله به همه ی کشور ها چی بود؟
کل کلاس: ا.ت خفه شو.
_خب مغول ها همشون وحشی بودن و دوست داشتند کشورشون رو بزرگتر کنند.تلفات حمله ی مغول به کشور ایران خیلی بیشتر بود.
+*توی ذهنش: ایران؟ چرا هر وقت اسم ایران میاد سرم درد میگیره؟ انگار یکی تو گوشم هی میگه اونجا یکی منتظرته... اصلا ولش کن*
_خانوم کیم؟
+ب... بله استاد؟
_متوجه شدین؟
+ب... بله. ممنونم استاد... فقط من میتونم چند دقیقه از کلاس برم بیرون؟
_چیزی شده؟
+فقط یکم حالم خوب نیست.
_خیلی خب... میتونید برید.
ا.ت داشت به سمت در میرفت که یهو چشماش سیاهی رفت...
ویو جیمین
ا.ت گفت حالش خوب نیست...یعنی چش شده؟ دیدم آروم آروم داره از پله های وسط کلاس میاد پایین تا بره سمت در. آخرین پله رو که اومد پایین، احساس کردم چشماش داره سیاهی میره. رفتم سمتش و دیدم بله. بیهوش شد و افتاد تو بغلم. همه ی کلاس یهو رفت رو هوا. منم سریع ا.تو براید استایل بغل کردم و به سمت اتاق خودم رفتم. گذاشتمش روی کاناپه و یکم آب اوردم تا بهش بدم.
_سلام بچه ها. من پارک جیمین هستم استاد جدیدتون. من به جا آقای چانگ میام سر کلاستون... خب میریم سراغ درس.
+استاد تا صفحه 56 درس دادند. شما باید صفحه 57 رو درس بدین.
_بله میدونم... به هر حال ممنون خانوم کیم.
+خواهش میکنم استاد.
_خب شروع میکنیم...
✓استاد... شما چند سالتونه؟
♡استاد دوست دختر دارید؟
/ استاد دوست دختر نمیخواید؟
_سوالاتی که مربوط به درس هست رو بپرسید.
+استاد... انگیزه ی مغول برای حمله به همه ی کشور ها چی بود؟
کل کلاس: ا.ت خفه شو.
_خب مغول ها همشون وحشی بودن و دوست داشتند کشورشون رو بزرگتر کنند.تلفات حمله ی مغول به کشور ایران خیلی بیشتر بود.
+*توی ذهنش: ایران؟ چرا هر وقت اسم ایران میاد سرم درد میگیره؟ انگار یکی تو گوشم هی میگه اونجا یکی منتظرته... اصلا ولش کن*
_خانوم کیم؟
+ب... بله استاد؟
_متوجه شدین؟
+ب... بله. ممنونم استاد... فقط من میتونم چند دقیقه از کلاس برم بیرون؟
_چیزی شده؟
+فقط یکم حالم خوب نیست.
_خیلی خب... میتونید برید.
ا.ت داشت به سمت در میرفت که یهو چشماش سیاهی رفت...
ویو جیمین
ا.ت گفت حالش خوب نیست...یعنی چش شده؟ دیدم آروم آروم داره از پله های وسط کلاس میاد پایین تا بره سمت در. آخرین پله رو که اومد پایین، احساس کردم چشماش داره سیاهی میره. رفتم سمتش و دیدم بله. بیهوش شد و افتاد تو بغلم. همه ی کلاس یهو رفت رو هوا. منم سریع ا.تو براید استایل بغل کردم و به سمت اتاق خودم رفتم. گذاشتمش روی کاناپه و یکم آب اوردم تا بهش بدم.
۷.۳k
۲۴ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.