ادامه پارت ۲۶
#ادامه پارت ۲۶
یونگی:از خواب بلند شدم
دوش کوتاهی گرفتم و رفتم حموم
لباسامو پوشیدم صبحانه کوتاهی خوردم و طبق معمول لگدی به پهلوی جیمین زدم
پاشو خرس تنبل
جیمین:به لعنت گرفتار شی یونگی
بسه دست از سر پهلوی من بردارر
یونگی:خندیدم..
تا وقتی عین خرس بیوفتی بخوابی
تا لنگه ظهر همینه که هست
جیمین:بالش زیر سرم پرت کردم سمتش
فقط گمشووو
یونگی:با خنده گفتم
دارم برات عوضی
رفتم سمت ماشین و سوار شدم
رفتم سمت شرکت
تقریبا بعد از یک ساعت که مشغول چک کردن مدلها و امضا کردن پرونده ها بودم صدای داد و بیداد از بیرون شنیدم
یونا‹منشیشرکت›:از اینجا برو عوضی
فیلیکس:ببین یونا زندت نمیزارم اگه نیای خونه
نکنه میخوای زیر خواب مینیونگی عوضی بشی ها
یونگی:سیلی محکمی بهش زدم
شرکت من اونقدرا بی در و پیکر نشده یه سری آدم گاو سرشون بندازن پایین بیان و هر غلطی دلشون میخواد بکنن و برن
یونا دختر خوب و آبرومندیه مثل تو عوضی نیست که بخواد با من باشه حرف دهنتو بفهم و گمشو از اینجا فهمیدی؟
فیلیکس:نیشخندی زدم..
شرکت و روی سرتون خراب میکنم
یونگی:نگهبان این حیوون و از اینجا بنداز بیرون هیچ گوهی نمیتونی بخوری
یونا:با بغض لب زدم
ببخشید قربان دوست پسر قبلی منه
خیلی عوضیه روانیه من از شما عذرمیخوا..
یونگی:نیاز نیست عذرخواهی کنی یونا
لبخندی زدم
اون عوضیه تو قرار نیست شرمنده باشی
سیگار روشن کردم و گذاشتم بین لبام و رفتم سمت ماشین تا برم خونه
ا.ت:از جیمین لباس و حوله گرفتم
رفتم سمت اتاق یونگی حموم چون حموم هم تو اتاق یونگی هست هم جیمین
جیمین کارمیکرد تو اتاق پس اومدم اینجا
بعد از سه ساعت گشتن بین شامپوهای مردونه با پیدا کردن شامپوی توت فرنگی و شستن موهام از حموم زدم بیرون
حوله بستم دور بدنم
موهام و خشک کردم و بافتم
بوی خیلی خوبی گرفته بود
در باز شد و یونگی اومد تو....
یونگی:از خواب بلند شدم
دوش کوتاهی گرفتم و رفتم حموم
لباسامو پوشیدم صبحانه کوتاهی خوردم و طبق معمول لگدی به پهلوی جیمین زدم
پاشو خرس تنبل
جیمین:به لعنت گرفتار شی یونگی
بسه دست از سر پهلوی من بردارر
یونگی:خندیدم..
تا وقتی عین خرس بیوفتی بخوابی
تا لنگه ظهر همینه که هست
جیمین:بالش زیر سرم پرت کردم سمتش
فقط گمشووو
یونگی:با خنده گفتم
دارم برات عوضی
رفتم سمت ماشین و سوار شدم
رفتم سمت شرکت
تقریبا بعد از یک ساعت که مشغول چک کردن مدلها و امضا کردن پرونده ها بودم صدای داد و بیداد از بیرون شنیدم
یونا‹منشیشرکت›:از اینجا برو عوضی
فیلیکس:ببین یونا زندت نمیزارم اگه نیای خونه
نکنه میخوای زیر خواب مینیونگی عوضی بشی ها
یونگی:سیلی محکمی بهش زدم
شرکت من اونقدرا بی در و پیکر نشده یه سری آدم گاو سرشون بندازن پایین بیان و هر غلطی دلشون میخواد بکنن و برن
یونا دختر خوب و آبرومندیه مثل تو عوضی نیست که بخواد با من باشه حرف دهنتو بفهم و گمشو از اینجا فهمیدی؟
فیلیکس:نیشخندی زدم..
شرکت و روی سرتون خراب میکنم
یونگی:نگهبان این حیوون و از اینجا بنداز بیرون هیچ گوهی نمیتونی بخوری
یونا:با بغض لب زدم
ببخشید قربان دوست پسر قبلی منه
خیلی عوضیه روانیه من از شما عذرمیخوا..
یونگی:نیاز نیست عذرخواهی کنی یونا
لبخندی زدم
اون عوضیه تو قرار نیست شرمنده باشی
سیگار روشن کردم و گذاشتم بین لبام و رفتم سمت ماشین تا برم خونه
ا.ت:از جیمین لباس و حوله گرفتم
رفتم سمت اتاق یونگی حموم چون حموم هم تو اتاق یونگی هست هم جیمین
جیمین کارمیکرد تو اتاق پس اومدم اینجا
بعد از سه ساعت گشتن بین شامپوهای مردونه با پیدا کردن شامپوی توت فرنگی و شستن موهام از حموم زدم بیرون
حوله بستم دور بدنم
موهام و خشک کردم و بافتم
بوی خیلی خوبی گرفته بود
در باز شد و یونگی اومد تو....
۵.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.