رمان|آخرین انتقام و آخرین روز
رمان|آخرین انتقام و آخرین روز
طنز و خنددار🍃
#part❌cinematic_1
💚🎋
باید با اون پسرع میموندم تموم این روزا که تو خوابگاه بودم هم اتاقیم بود هرچن از هم متنفر بودیم ولی کراش بود رو تخت نشستم که وارد اتاق شد
ساالاام سوسیس پدر
تا اینو گف بالشو برداشم سئو یون میکشمت
دستاشو پشت گوشش گذاشت
+لی لی
داش میدوید که یه دفعه وایساد
نفس اگه منو نتونی بگیری یه لقب بهت میدم
_باشه میتونم
•
دوساعت فقط دویدم دنبالش دیگه نفسی برام نمونده بود
_باش تو برنده ای اسم بزار
+ بزا ببینم چی بهت میاد
چن دیقه مات نگام کرد که یه دفعه دستش رو بالا برد
+اهااااان خودشه
_چیه چیه؟
+ شورت مگس
_چی؟
+ شورت مگس بزا هجی کنم
_نه نمیخواد
+پس چیع
_اخه شورت مگس
+ پس چی
_من تو مدرسه اوبهت دارم تو مدرسه نگیا
(خنده های شیطانی)))
•
تا صب نخوابیده بودم هعی بهش فک میکردم
_((اگه جلو کراشم بگه چی وااایی،اگه بدترش کنه چی)
یه دفعه چیزی بهسرم زد آروم بلند شدم و درو باز کردم،از رو میز میخکوپ برگه رو برداشتم و رفتم به طرف سئو یون،میخکوپ رو گذاشتم رو دماغشو فشار دادم
+جییییغ
داشتم فرار میکردم که دستمو گرف
+(آخ)کجا با این عجله(آهسته با درد)
هول گفتم_دارم میرم دستشویی
+ریدی رو دماغم حالا میری دستشویی اح با این چطوری مخ بزنم
_مخ کی؟
تا اینو گفتم منو کشید،کاملا رو سین.ش خوابیده بودم سئو یون هم شبا چیزی نمیپوشید(پک داش)
+مخ تو...با من ازدواج میکنی
تا اینو شنیدم قلبم وایساد رفتم تو حس و داشتم از خوشحالی میمردم انگار تو یه کهکشان بودم با چشای برق زده داش نگام میکرد که با شوق و لبخند گفتم_نه
+ خوب مخ زدم؟
_ععععم ارهههه
+خب دارم فک میکنم اینطوری مخ لونا رو بزنم
_مخ لونا؟(از لونا متنفر بودم)
+ارهههه(مث خود نفس)
خودمو ازش جدا کردم و میخ تو بینیش رو کشیدم
که داد زد
+واااااای خون
_هههه دلم خنک شد
تا صب داش دماغشو می شست و هعی فحش میداد
رفتم و خوابیدم و صب با آلارم بیدار شدم
_سوسیس تخم مرغ کجایی
+ بی جواب
_هعی عنتر
+بی جواب
_سئو یوووون؟
+ بی جواب
بلند شدم گشاااد خوابیدی که دیدم جاش خالیه با یه نامه که نوشته بود
+بای (سوسیس پدر )من رفتم آمریکا نتونستم بگم ولی خیلی وقته عاشقت بودم دیگه طولش ندم بای
راستش منم عاشقش شده بودم ولی نگفتم خشکی به شانس
و سال ها از اون زمان میگذره
نفس ایرانی و سئو یون کره ای
طنز و خنددار🍃
#part❌cinematic_1
💚🎋
باید با اون پسرع میموندم تموم این روزا که تو خوابگاه بودم هم اتاقیم بود هرچن از هم متنفر بودیم ولی کراش بود رو تخت نشستم که وارد اتاق شد
ساالاام سوسیس پدر
تا اینو گف بالشو برداشم سئو یون میکشمت
دستاشو پشت گوشش گذاشت
+لی لی
داش میدوید که یه دفعه وایساد
نفس اگه منو نتونی بگیری یه لقب بهت میدم
_باشه میتونم
•
دوساعت فقط دویدم دنبالش دیگه نفسی برام نمونده بود
_باش تو برنده ای اسم بزار
+ بزا ببینم چی بهت میاد
چن دیقه مات نگام کرد که یه دفعه دستش رو بالا برد
+اهااااان خودشه
_چیه چیه؟
+ شورت مگس
_چی؟
+ شورت مگس بزا هجی کنم
_نه نمیخواد
+پس چیع
_اخه شورت مگس
+ پس چی
_من تو مدرسه اوبهت دارم تو مدرسه نگیا
(خنده های شیطانی)))
•
تا صب نخوابیده بودم هعی بهش فک میکردم
_((اگه جلو کراشم بگه چی وااایی،اگه بدترش کنه چی)
یه دفعه چیزی بهسرم زد آروم بلند شدم و درو باز کردم،از رو میز میخکوپ برگه رو برداشتم و رفتم به طرف سئو یون،میخکوپ رو گذاشتم رو دماغشو فشار دادم
+جییییغ
داشتم فرار میکردم که دستمو گرف
+(آخ)کجا با این عجله(آهسته با درد)
هول گفتم_دارم میرم دستشویی
+ریدی رو دماغم حالا میری دستشویی اح با این چطوری مخ بزنم
_مخ کی؟
تا اینو گفتم منو کشید،کاملا رو سین.ش خوابیده بودم سئو یون هم شبا چیزی نمیپوشید(پک داش)
+مخ تو...با من ازدواج میکنی
تا اینو شنیدم قلبم وایساد رفتم تو حس و داشتم از خوشحالی میمردم انگار تو یه کهکشان بودم با چشای برق زده داش نگام میکرد که با شوق و لبخند گفتم_نه
+ خوب مخ زدم؟
_ععععم ارهههه
+خب دارم فک میکنم اینطوری مخ لونا رو بزنم
_مخ لونا؟(از لونا متنفر بودم)
+ارهههه(مث خود نفس)
خودمو ازش جدا کردم و میخ تو بینیش رو کشیدم
که داد زد
+واااااای خون
_هههه دلم خنک شد
تا صب داش دماغشو می شست و هعی فحش میداد
رفتم و خوابیدم و صب با آلارم بیدار شدم
_سوسیس تخم مرغ کجایی
+ بی جواب
_هعی عنتر
+بی جواب
_سئو یوووون؟
+ بی جواب
بلند شدم گشاااد خوابیدی که دیدم جاش خالیه با یه نامه که نوشته بود
+بای (سوسیس پدر )من رفتم آمریکا نتونستم بگم ولی خیلی وقته عاشقت بودم دیگه طولش ندم بای
راستش منم عاشقش شده بودم ولی نگفتم خشکی به شانس
و سال ها از اون زمان میگذره
نفس ایرانی و سئو یون کره ای
۲.۶k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.