رمان•|من شیطان و توفرشته|•
رمان•|منشیطان و توفرشته|•
#Part_3
قطع کردم و رفتم بازار هرچی خوشمزه دستم اومد خریدم
تا رسیدم خونه همه جارو تمیز کردم و فیلم ترسناک دان کردم
امروز باید میرفتم سرکار عمل داشتم پس رفتم سرکار و بعدم یه دس رفتم پیش مربیام خدافظی کنم
دیگع کم مونده بود شب شه رسیدم خونه و هرچی از دستم اومد پختم
یه عالمه هم تنقلات گرفتم واسه فیلم و...
•••••
منتظر بودم که صدای زنگ درو شنیدم با تموم قدرت دویدم به طرف در
_سلام ماهرو جون
+سلام رادین
ناخواسته بغلش کردم که کمی به شوک رفت و وقتی به خودش اومد منو بغل کرد..
گل تو دستش رو به طرفم گرف
_بفرما بانو
+فک کردم داری خاستگاری میکنی
پوز خند زد و وارد خونه شد به طرف میز رفته وبدون چیزی شروع به خوردن کرد
+آروم گشنه هفت پیکر مثلا اومدی از من خدافظی کنی
همینطور که میخورد جواب داد
_نخیرم
+ینی چی؟
_ینی منم باهات میام ایران
+چی
_همین که هس نگرانتم
بدون چیزی گفتن غذامو خوردم
بعد شام🍜
+بیا فیلم ترسناک ببینیم
_وایی فیلم ترسناک بدو بدووو
زود رو مبل نشست باز کن
تی وی رو باز کردم و فلش رو جا دادم و فیلم رو گذاشتم و کنارش نشستم
•••••
داشتم از ترس زهر ترک میشدم که یه دفعه رف رو صحنه های ترسناک که پریدم تو بغل رادین
_چیشده ترسیدی
+کی؟من؟اصلا
+اره معلومه(خنده)
سرم رو بالا بردم و به چشاش نگا کردم آروم سرم رو پایین میووردم که سرم وایساد کاملا محو لب.اش شده بودم نتونستم خودمو کنترل کنم که لب.امو رو لب.اش گذاشتم وبوسیدم
رادین مات نگام کرد خواستم از بغلش جدا بشم که بیشتر منو به طرف خودش کشید
لب.اشرو رو لب.ام قرار دادو...غیره
خودشو جدا کرد
_نمیخوای همکاری کنی؟
+هوم چرا ینی نه اره ها ولی
_خنده،تو شروع کردی ادامه ندی بدترش میکنماا
دوباره لب.اش رو رو لب.ام قرار داد
این بار باهاش همکاری میکردم که اروم دستش رو برد زیر لباسم
تا دستش به بدنم خورد مور مورم شد
و...
💜🔮🦋
بلایک
بچه ها استوریا چک بشه هرروز💜
#Part_3
قطع کردم و رفتم بازار هرچی خوشمزه دستم اومد خریدم
تا رسیدم خونه همه جارو تمیز کردم و فیلم ترسناک دان کردم
امروز باید میرفتم سرکار عمل داشتم پس رفتم سرکار و بعدم یه دس رفتم پیش مربیام خدافظی کنم
دیگع کم مونده بود شب شه رسیدم خونه و هرچی از دستم اومد پختم
یه عالمه هم تنقلات گرفتم واسه فیلم و...
•••••
منتظر بودم که صدای زنگ درو شنیدم با تموم قدرت دویدم به طرف در
_سلام ماهرو جون
+سلام رادین
ناخواسته بغلش کردم که کمی به شوک رفت و وقتی به خودش اومد منو بغل کرد..
گل تو دستش رو به طرفم گرف
_بفرما بانو
+فک کردم داری خاستگاری میکنی
پوز خند زد و وارد خونه شد به طرف میز رفته وبدون چیزی شروع به خوردن کرد
+آروم گشنه هفت پیکر مثلا اومدی از من خدافظی کنی
همینطور که میخورد جواب داد
_نخیرم
+ینی چی؟
_ینی منم باهات میام ایران
+چی
_همین که هس نگرانتم
بدون چیزی گفتن غذامو خوردم
بعد شام🍜
+بیا فیلم ترسناک ببینیم
_وایی فیلم ترسناک بدو بدووو
زود رو مبل نشست باز کن
تی وی رو باز کردم و فلش رو جا دادم و فیلم رو گذاشتم و کنارش نشستم
•••••
داشتم از ترس زهر ترک میشدم که یه دفعه رف رو صحنه های ترسناک که پریدم تو بغل رادین
_چیشده ترسیدی
+کی؟من؟اصلا
+اره معلومه(خنده)
سرم رو بالا بردم و به چشاش نگا کردم آروم سرم رو پایین میووردم که سرم وایساد کاملا محو لب.اش شده بودم نتونستم خودمو کنترل کنم که لب.امو رو لب.اش گذاشتم وبوسیدم
رادین مات نگام کرد خواستم از بغلش جدا بشم که بیشتر منو به طرف خودش کشید
لب.اشرو رو لب.ام قرار دادو...غیره
خودشو جدا کرد
_نمیخوای همکاری کنی؟
+هوم چرا ینی نه اره ها ولی
_خنده،تو شروع کردی ادامه ندی بدترش میکنماا
دوباره لب.اش رو رو لب.ام قرار داد
این بار باهاش همکاری میکردم که اروم دستش رو برد زیر لباسم
تا دستش به بدنم خورد مور مورم شد
و...
💜🔮🦋
بلایک
بچه ها استوریا چک بشه هرروز💜
۳.۷k
۲۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.