پارت¹⁷
پارت¹⁷
پرش به بعد از غذا
کوک:اومم ات خیلی خوشمزه بود
ات:نوش جونتون
کوک: لبخند کوچیکی
کوک بلند شد و رفت سمت کاناپه روبه روی تی وی
ات هم مشغول جمع کردن سفره شد
و کامل سفره رو جمع کرد
کوک:ات
ات:بله ارباب
کوک: برو هرچی خوراکی هست تو عمارت بیار
ات:چشم
ات ویو
در کابینت رو باز کردم و هرچی خوراکی بود رو در آوردم و توی ظرفی چیدم و بردم جلوی ارباب گذاشتم داشتم میرفتم سمت آشپزخونه که ارباب دستمو گرفت و انداختم روی مبل کنارش
ات:ارباب چیکار میکنید
کوک: وقتی که خودمون تنهاییم بهم بگو کوک الانم بیا بشین فیلم ببینیم
ات:بله اربا...یعنی کوک[لبخند]
کوک ویو
با لبخند کیوت که زد دلم لرزید آخه آدم چقدر میتونه کیوت و خوردنی باشه.....اهههممممم جونگکوک اروم باش اون بردته
فیلم رو رو گذاشتم و شروع کردن به دیدن فیلم
[بچه ها فیلم ترسناکه ها]
وسطای فیلم بود که هر چقدر میرفت جلو تر ترسناک تر میشد
ات که تو خودش جمع شده بود و صورتشو سمت ارباب چرخوند که دید ریلکس داره نگاه فیلم میکنه
همینطور داشتن همو میکشدن داخل فیلم که خونی داخل فیلم نشون میدن
ات از ترس جیغ میکشه و خودشو تو بغل جونگکوک پنهان میکنه
کوک ویو
داخل افکارم غرق شده بودم و به صحنه های فیلم نگاه میکرم خدایی فیلمم ترسناک بود که یه دفعه ات جیغی کشید قلبمو به لحظه حس نکردم و نفس نفس میزدن چشمامو دادم به صفحه تی وی که___________________
بچه شرطاش نرسیده بود ولی بازم ممنونم از حمایتاتون
Follower:¹²⁹⁵
پرش به بعد از غذا
کوک:اومم ات خیلی خوشمزه بود
ات:نوش جونتون
کوک: لبخند کوچیکی
کوک بلند شد و رفت سمت کاناپه روبه روی تی وی
ات هم مشغول جمع کردن سفره شد
و کامل سفره رو جمع کرد
کوک:ات
ات:بله ارباب
کوک: برو هرچی خوراکی هست تو عمارت بیار
ات:چشم
ات ویو
در کابینت رو باز کردم و هرچی خوراکی بود رو در آوردم و توی ظرفی چیدم و بردم جلوی ارباب گذاشتم داشتم میرفتم سمت آشپزخونه که ارباب دستمو گرفت و انداختم روی مبل کنارش
ات:ارباب چیکار میکنید
کوک: وقتی که خودمون تنهاییم بهم بگو کوک الانم بیا بشین فیلم ببینیم
ات:بله اربا...یعنی کوک[لبخند]
کوک ویو
با لبخند کیوت که زد دلم لرزید آخه آدم چقدر میتونه کیوت و خوردنی باشه.....اهههممممم جونگکوک اروم باش اون بردته
فیلم رو رو گذاشتم و شروع کردن به دیدن فیلم
[بچه ها فیلم ترسناکه ها]
وسطای فیلم بود که هر چقدر میرفت جلو تر ترسناک تر میشد
ات که تو خودش جمع شده بود و صورتشو سمت ارباب چرخوند که دید ریلکس داره نگاه فیلم میکنه
همینطور داشتن همو میکشدن داخل فیلم که خونی داخل فیلم نشون میدن
ات از ترس جیغ میکشه و خودشو تو بغل جونگکوک پنهان میکنه
کوک ویو
داخل افکارم غرق شده بودم و به صحنه های فیلم نگاه میکرم خدایی فیلمم ترسناک بود که یه دفعه ات جیغی کشید قلبمو به لحظه حس نکردم و نفس نفس میزدن چشمامو دادم به صفحه تی وی که___________________
بچه شرطاش نرسیده بود ولی بازم ممنونم از حمایتاتون
Follower:¹²⁹⁵
۲۵.۴k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.