بهشت من
بهشت من
پارت53
ستاره:به خواهرتم گفتم بیاد
الیا:چراااا من با خوهرم قهرم
ستاره:میدونم و باید باهم اشتی کنید
الیا:ستاره باید یه چیز مهم بهت بگم
ستاره:چیه بگو
الیا:من از رشت اومدم رفتم خونه دریا بعد دریا با لباس زیر اومد تو حیات بعد یه صدای اشنا از تو سالن اومد اگر بگی کی بود
ستاره:نگو اون کسی که تو ذهنم
ستاره و الیا:نوید
دوتامون زدیم زیر خنده
دامون:چی دارین میگین
الیا؛میتونی بری از نوید بپرسی(با خنده)
الیا:کاشکی اونجا بودی وارد خونه شدم نوید جلوم وایساده بود بالا تنه لخت بود
ستاره:واقعا ما هیچ وقت لخت نوید رو ندیدم چون خیلی با حیاست
الیا:خیلییییی(با خنده)
دامون:فضولیم گل کرده بگین ببینم چی شدهههه
الیا:نچ
دامون:بگو
الیا:دخترونس بری به پای نویدم بیوفتی عمرا بهت بگه
دامون:خیلی بدی
ستاره:خیلی خوبه بلاخره رفت تو رابطه
الیا:یعنی نوید تا حالا تو رابطه نرفته بود؟
ستاره:نوید خیلی بچه پاکیه(با خنده)
الیا:پریشب پاکیشو ثابت کرد
زنگ خونه به صدا در اومد از چشمی نگاه کروم نوید بود
الیا:😂😂😂 ستاره نویده(اروم)
ستاره:واقعا😂😂
درو باز کرد تا نوید منو دید یه جوری شد از کنارم رد شد رفت پیش دامون منو ستاره نتونستیم خندمونو نگه داریم پاچیدیم
دامون:چتونه چرا انقدر میخندین نوید بگو ببینم چیشده؟
نوید:اگر بدونم به خدا
الیا و ستاره:تو ندونی(با خنده های بلند)
نویسنده:دارم پاره میشم
نوید:دامون به زنت بگو اون قضیه رو تموم کنه
دامون:من اصلا نمیدونم درباره چی دارن حرف میزنن
نوید:به دامون نگفتید ممنونم ازتون وگرنه کل شرکت میفهمیدن
الیا:دامون نمیدونستم دهن لقی
دامون:بابا گوه میخوره این
الیا:ولی اقا نوید هیکل خوبی داری
دامون:تو هیکل اینو از کجا دیدی؟
وای ریدم
الیا:اممم از روی لباسش معلومه
لباسش از این گشادا بود
نوید:مهم نیست
دامون هم به لازانیا درست کردن خودش ادامه داد
زنگ خونه دواره خورد رفتم از چشمی دیدم دریا بود
الیا:ستاره دریا😂😂(اروم)
ستاره:چرا امروز انقدر روز خوبیه
نوید:کیه الیا
نوید:دوست دختر عزیزتون
دامون:مگه تو دوست دختر داری؟
نوید:نگفتم بهت
درو باز کردم دریا اومد تو منو بغل کرد رفت ستاره هم بغل کرد به نوید و دامونم دست داد بعد با ال نشست روی مبل
الیا:برو لباساتو عوض کن
دریا:نه راحتم
الیا:پشو گمشو پدر سگ حالا ب ای من با حیا شده
رفت لباساشو عوض کرد که منو ستاره همش بهش میخندیدم
دریا:چتونه
الیا و ستاره:هیچی
پارت53
ستاره:به خواهرتم گفتم بیاد
الیا:چراااا من با خوهرم قهرم
ستاره:میدونم و باید باهم اشتی کنید
الیا:ستاره باید یه چیز مهم بهت بگم
ستاره:چیه بگو
الیا:من از رشت اومدم رفتم خونه دریا بعد دریا با لباس زیر اومد تو حیات بعد یه صدای اشنا از تو سالن اومد اگر بگی کی بود
ستاره:نگو اون کسی که تو ذهنم
ستاره و الیا:نوید
دوتامون زدیم زیر خنده
دامون:چی دارین میگین
الیا؛میتونی بری از نوید بپرسی(با خنده)
الیا:کاشکی اونجا بودی وارد خونه شدم نوید جلوم وایساده بود بالا تنه لخت بود
ستاره:واقعا ما هیچ وقت لخت نوید رو ندیدم چون خیلی با حیاست
الیا:خیلییییی(با خنده)
دامون:فضولیم گل کرده بگین ببینم چی شدهههه
الیا:نچ
دامون:بگو
الیا:دخترونس بری به پای نویدم بیوفتی عمرا بهت بگه
دامون:خیلی بدی
ستاره:خیلی خوبه بلاخره رفت تو رابطه
الیا:یعنی نوید تا حالا تو رابطه نرفته بود؟
ستاره:نوید خیلی بچه پاکیه(با خنده)
الیا:پریشب پاکیشو ثابت کرد
زنگ خونه به صدا در اومد از چشمی نگاه کروم نوید بود
الیا:😂😂😂 ستاره نویده(اروم)
ستاره:واقعا😂😂
درو باز کرد تا نوید منو دید یه جوری شد از کنارم رد شد رفت پیش دامون منو ستاره نتونستیم خندمونو نگه داریم پاچیدیم
دامون:چتونه چرا انقدر میخندین نوید بگو ببینم چیشده؟
نوید:اگر بدونم به خدا
الیا و ستاره:تو ندونی(با خنده های بلند)
نویسنده:دارم پاره میشم
نوید:دامون به زنت بگو اون قضیه رو تموم کنه
دامون:من اصلا نمیدونم درباره چی دارن حرف میزنن
نوید:به دامون نگفتید ممنونم ازتون وگرنه کل شرکت میفهمیدن
الیا:دامون نمیدونستم دهن لقی
دامون:بابا گوه میخوره این
الیا:ولی اقا نوید هیکل خوبی داری
دامون:تو هیکل اینو از کجا دیدی؟
وای ریدم
الیا:اممم از روی لباسش معلومه
لباسش از این گشادا بود
نوید:مهم نیست
دامون هم به لازانیا درست کردن خودش ادامه داد
زنگ خونه دواره خورد رفتم از چشمی دیدم دریا بود
الیا:ستاره دریا😂😂(اروم)
ستاره:چرا امروز انقدر روز خوبیه
نوید:کیه الیا
نوید:دوست دختر عزیزتون
دامون:مگه تو دوست دختر داری؟
نوید:نگفتم بهت
درو باز کردم دریا اومد تو منو بغل کرد رفت ستاره هم بغل کرد به نوید و دامونم دست داد بعد با ال نشست روی مبل
الیا:برو لباساتو عوض کن
دریا:نه راحتم
الیا:پشو گمشو پدر سگ حالا ب ای من با حیا شده
رفت لباساشو عوض کرد که منو ستاره همش بهش میخندیدم
دریا:چتونه
الیا و ستاره:هیچی
۲.۹k
۲۸ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.