عشق ویرانگر پارت ۶
ویو فرد مجهول؟
؟چی شد ؟
راننده :فکر کنم مرد یعنی با اون ضربه ها فکر نکنم
؟مرد احمق اون نباید بمیره دعا کن نمیره میکشمت ما هنوز به اون نیاز داریم
راننده:ولی رئیس اونکه به شما خیانت کرد به چه درد میخوره
؟واقعا فکر میکنی اونو به خاطر این کارا میخوام اون مهر اصلی به زمین زدن کیم وقتی اون بفهمه اون کیه عاشقش بشه دوباره میتونیم بهش زخم بزنیم فکر میکنی تحمل میکنه؟
راننده:ببخشید
؟برو ببین زندس یا نه اون باید زنده باشه اگه زنده بود دیگه کاری لهش نداشته باش بزار یادش بیاد کیه از اینجه به بعد دیگه این مهم نیست فقط دوباره عاشق بودن کیم مهمه فهمیدی
فهمیدی اخرو داد زدم که رفت مردک احمق
ویوی لیا
چشمام باز کردم بوی الکل میومد نگاه کردم تو اتاق بودم اطراف نگاه کردم یه مرده روبه روی پنجره وایستاده بود و به بیرون نگاه میکرد خواستم بلند بشم که نشد درد نمیزاشت با صدایی مخلوط با درد و بغض ارو گفتم
∆ببخشید
برگشت سمتم تا برگشت دوباره اون خاطرات
؟دوست دارم
؟هی اقا پسر اخمو
؟نترس
هرچی میگذشت خاطره ها بیشتر و بیشتر میشد ولی اینا کین چرا من نیبینمشون با صدای در به خودم اومدم دکتر اومده بود تو
دکتر:خوبین خانوم کیم؟
∆ارع خوبم فقط سرم درد گرفت
دکتر:بهتره ازشون چندتا ازمایش از سرشون بگیرین و به دکتر مغز و عصاب بگو بیان
پرستار:چشم
پرستار رفت و بعد چند دقیقه منو برد و کلی از سرم عکس و ازمایش گرفتن دوباره بردنم تو اتاقم و بعد نیم مین دکتر اومد و بعد از دیدن ازمایش ها با تهیونگ رقتن بیرون تهیونگ؟همون اقای کیمممم
ویو تهیونگ
با دکتر رفتیم تو اتاقش
دکتر:خوب اقای کیم به نظر میاد همسرتون
پریدم تو حرفش
_همیرم نیستن
دکتر:اااهاااا خوب بنظر میاد خانوم کیم فراموشی گرفتن الانم داره حافظشون برمیگرده با چیزایی که گفتن و ازمایشات اینو نشون میده حادثه خاصی پیش اومده کهه حافظشون از دست دادن؟
_خبر ندارم چند روزه میشناسمشون
دکتر:اها این قرص ها کمکشون میکنه حافظشون برگرده ولی به چندتا جلسه نیاز دارن که باید بیان
_باشه ممنون
اومدم بیرون لیا حافظشو از دست داده شبیه ات هست رفتاراش صداش ظاهرش همش یعنی میشه ؟ولی ما جنازه ات بردیم خاکش کردیم غیرممکنه رفتم و دارو های ات گرفتم و بردم براش به جین زنگ زنگ زدم
جین:بله داداش
_میخوام درباره لیا تحقیق کنی
جین:چرا
_بعدا بهت میگم
جین:باشه تا اخر شب برات جورش میکنم
_فعلا
گوشی قطع کردم رفتم پیش لیا از اینکه امکان داشت ات زنده باشه و دوباره اومده باشه پیشم داشتم بال در میوردم خوشحال تا اخر شب پیش لیا موندم که از اول شب سنا هم بهمون اضافه شد سنا و لیا کنا هم روی تخت خواب بود که..
؟چی شد ؟
راننده :فکر کنم مرد یعنی با اون ضربه ها فکر نکنم
؟مرد احمق اون نباید بمیره دعا کن نمیره میکشمت ما هنوز به اون نیاز داریم
راننده:ولی رئیس اونکه به شما خیانت کرد به چه درد میخوره
؟واقعا فکر میکنی اونو به خاطر این کارا میخوام اون مهر اصلی به زمین زدن کیم وقتی اون بفهمه اون کیه عاشقش بشه دوباره میتونیم بهش زخم بزنیم فکر میکنی تحمل میکنه؟
راننده:ببخشید
؟برو ببین زندس یا نه اون باید زنده باشه اگه زنده بود دیگه کاری لهش نداشته باش بزار یادش بیاد کیه از اینجه به بعد دیگه این مهم نیست فقط دوباره عاشق بودن کیم مهمه فهمیدی
فهمیدی اخرو داد زدم که رفت مردک احمق
ویوی لیا
چشمام باز کردم بوی الکل میومد نگاه کردم تو اتاق بودم اطراف نگاه کردم یه مرده روبه روی پنجره وایستاده بود و به بیرون نگاه میکرد خواستم بلند بشم که نشد درد نمیزاشت با صدایی مخلوط با درد و بغض ارو گفتم
∆ببخشید
برگشت سمتم تا برگشت دوباره اون خاطرات
؟دوست دارم
؟هی اقا پسر اخمو
؟نترس
هرچی میگذشت خاطره ها بیشتر و بیشتر میشد ولی اینا کین چرا من نیبینمشون با صدای در به خودم اومدم دکتر اومده بود تو
دکتر:خوبین خانوم کیم؟
∆ارع خوبم فقط سرم درد گرفت
دکتر:بهتره ازشون چندتا ازمایش از سرشون بگیرین و به دکتر مغز و عصاب بگو بیان
پرستار:چشم
پرستار رفت و بعد چند دقیقه منو برد و کلی از سرم عکس و ازمایش گرفتن دوباره بردنم تو اتاقم و بعد نیم مین دکتر اومد و بعد از دیدن ازمایش ها با تهیونگ رقتن بیرون تهیونگ؟همون اقای کیمممم
ویو تهیونگ
با دکتر رفتیم تو اتاقش
دکتر:خوب اقای کیم به نظر میاد همسرتون
پریدم تو حرفش
_همیرم نیستن
دکتر:اااهاااا خوب بنظر میاد خانوم کیم فراموشی گرفتن الانم داره حافظشون برمیگرده با چیزایی که گفتن و ازمایشات اینو نشون میده حادثه خاصی پیش اومده کهه حافظشون از دست دادن؟
_خبر ندارم چند روزه میشناسمشون
دکتر:اها این قرص ها کمکشون میکنه حافظشون برگرده ولی به چندتا جلسه نیاز دارن که باید بیان
_باشه ممنون
اومدم بیرون لیا حافظشو از دست داده شبیه ات هست رفتاراش صداش ظاهرش همش یعنی میشه ؟ولی ما جنازه ات بردیم خاکش کردیم غیرممکنه رفتم و دارو های ات گرفتم و بردم براش به جین زنگ زنگ زدم
جین:بله داداش
_میخوام درباره لیا تحقیق کنی
جین:چرا
_بعدا بهت میگم
جین:باشه تا اخر شب برات جورش میکنم
_فعلا
گوشی قطع کردم رفتم پیش لیا از اینکه امکان داشت ات زنده باشه و دوباره اومده باشه پیشم داشتم بال در میوردم خوشحال تا اخر شب پیش لیا موندم که از اول شب سنا هم بهمون اضافه شد سنا و لیا کنا هم روی تخت خواب بود که..
۴.۶k
۱۲ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.