black flower(p,178)

black flower(p,178)


دنیل داد زد و سعی کرد از روی زمین بلند بشه....
اما با مشت دیگه ای که تو شکمش خورد
و روی زمین افتاد.

تهیونگ: نجات دهنده اش پاش رو روی قفسه ی سینه ی دنیل گذاشت و با پلیس تماس گرفت.🧠

تهیونگ سعی کرد با بیهوشی که به سراغش اومده بود بجنگه
و کسی که نجاتش داده بود رو ببینه اما موفق نشد.


جونگکوک: همه چیز تموم شد.... تو در امانی.

قبل از اینکه بیهوش بشه
یه نفر با ملایمت توی گوشش زمزمه کرد‌....
بقلش کرد و در حالی که نوازشش می کرد کاپشنش رو روش انداخت.


تهیونگ آهی کشید
و تو احساس امنیتی که از مرد گرفته بود غرق شد و دنیا مقابل چشماش سیاه شد....


ویو جونگکوک

کوچولو وقتی نمیتونی از خودت دفاع کنی چرا میای بار؟
پوفففف ..🧠

الان کجا ببرمش ؟ 🧠
جونگکوک تو کاری باهاش نمیکنیییی....🧠

معلومه خونه خودم میبرمش .🧠

*********
شبتون بخیر و
خداحافظ تا پنجشنبه
دیدگاه ها (۱۹)

black flower(p,179)

black flower(p,180)

black flower(p,177)

black flower(p,176)

black flower(p,253)

black flower(p,309)

black flower(p,251)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط