ادامه پارت

ادامه پارت 123
به اتاقم رفتم با دیدن آیلین که بالشت منو بغل کرده و آروم خوابیده لبخند زدم کنارش دراز کشیدم روی موهاشو بوسیدم و آروم کنار گوشش زمزمه کردم من هیچ وقت بهت خیانت نمیکنم قول میدم مجبور بشم جونم پای این قول و قرار میدم دارم ولی بهت خیانت نمی کنم.
صبح قبل ازایلین بیدار شدم به خاطر دیشب عذاب وجدان داشتم اما قصد و نیت من فقط و فقط حمایت از خانواده ام بود باید یه کاری می کردم از دیشب تا وقتی که آفتاب بالا بیاد فکر کرده بودم و بهترین نتیجه ای که گرفته بودم این بود که شوهر سابق کیمیا رو پیدا کنم و کاری کنم به اینجا برگرده شاید بتونم با کمک اون شر این زن و از زندگیمون کم کنم
توی آشپزخونه مشغول درست کردن قهوه برای خودم بودم که با صدای قدمهای کسی به پشت سرم چرخیدم و با دیدن کیمیا نفسم رو بیرون فرستادم بازی کردن نمایش بازی کردن برای من واقعا سخت بود حال و حوصله این کارا رو نداشتم اما چاره ای جز اینم برام نمونده بود.



🌹🍁
@khanzadehhe
😻☝️
#فردوس_برین #هنر #ایده #خلاقیت #عکس_نوشته #wallpaper #دختر #خاص #جذاب #عکس_نوشته_عاشقانه #فانتزی
دیدگاه ها (۱)

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت124 #جلد_دومکیمیا خندون به سمتم اومد و ...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت125 #جلد_دومجمعمون جمع بود که با اومدن ...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت123 #جلد_دومبا شوقی که توی چشماش بود به...

🍁🍁🍁🍁 #خان_زاده #پارت122 #جلد_دومانگار از این که کنارش نشسته...

سلام بچه ها من هر چیزی که قبلا فعالیت کردم رو از توی گوگل می...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط