part
part ³⁰
ویو راوی
جیمین همهی جرعت اش را جمع کرد و دستش رو گذاشت روی دستگیره و وارد شد
وقتی وارد شد خیلی حس بدی داشت خیلی ناراحت بود خودش هم نمیدونست
روبهرو اش یک تخت بود که روی تخت یک جسد بود که روش پارچه سفید کشیده بودن
جیمین قدم های آرومی سمت اش برداشت
وقتی رسید به تخت آروم دست هاش رو آورد بالا و یکمی از پارچه ور داشت که فقط صورت پیدا بشه
جیمین با صورت سفید و بی جون یونا روبهرو شد
اون و یونا از بچگی باهم دوست خانوادگی بودن جیمین یونا رو می شناخت
یونا و با اصرار پدرش مجبور شد که جیمین رو عاشق خودش کنه و اموالش رو بالا بکشه و خب جیمین زرنگتر از این حرفا بود و گول یونا رو نخورد
یونا هیچ وقت جیمین رو دوست نداشت
جیمین ناخواسته یک قطره اشک از چشمانش اومد که سریع پاک کرد شاید بخاطر اینکه یونا و بچه ی یونا فقط فقط قربانی آقای......(فامیلی یونا رو بزارین جای این......که میشه پدر یونا) شدن دلش می سوخت
جیمین پارچه رو کشید روی صورت یونا و از اتاق خارج شد
《《《《《《《《《《《《《《《《
جیمین توی ماشین نشسته بود و داشت سمت عمارت اش رانندگی میکرد که دید گوشیش داره زنگ میخوره وقتی به صفحه نگاه کرد
با اسم جین هیونگ مواجه شد و گوشی رو وصل کرد
جیمین : چیزی شده
جین : آره چیزی شده آخه تو سر صبحی کجا رفتی امروز هم که تعطیله شرکت نمیری
حداقل یک خبر میدادی
کجا بودی تو
جیمین : بیمارستان هیونگ بیمارستان
جین : چی بیمارستان برای چی
چیزیت شده برای ا.ت اتفاقی افتاده
جیمین : نه من خوبم ا.ت خوبه
جین : خب پس چی شده
جیمین : بیام خونه بهت میگم
جین : اوکی فعلا
جیمین : فعلا
سلام خوشگلام
اینم از پارت ۳۰ امیدوارم خوشتون بیاد
لایک و فالو فراموش نشه
تا پارت بعدی فعلا
#فیک
#سناریو
#کیمنامجون #کیمسوکجین #مینیونگی #جانگهوسوک #پارکجیمین #کیمتهیونگ #جئونجونگکوک #بیتیاس
#لیسا #رزی #جنی #جیسو #بلکپینک
#بنگچان #لینو #چانگبین #هیونجین #فیلیکس #هان #سونگمین #جونگین #استریکیدز
#سوبین #یونجون #تهیون #بومگیو #هیونینگکای #تیاکستی
#یجی #لیا #ریوجین #چریونگ #یونا #ایتزی
#نایون #جونگیون #مومو #سانا #جیهیو #مینا #داهیون #چیونگ #جویی #توایس
#چیکیتا #آهیون #رورا #هارام #آسا #پریتا #روکا #بیبیمانستر
♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤
ویو راوی
جیمین همهی جرعت اش را جمع کرد و دستش رو گذاشت روی دستگیره و وارد شد
وقتی وارد شد خیلی حس بدی داشت خیلی ناراحت بود خودش هم نمیدونست
روبهرو اش یک تخت بود که روی تخت یک جسد بود که روش پارچه سفید کشیده بودن
جیمین قدم های آرومی سمت اش برداشت
وقتی رسید به تخت آروم دست هاش رو آورد بالا و یکمی از پارچه ور داشت که فقط صورت پیدا بشه
جیمین با صورت سفید و بی جون یونا روبهرو شد
اون و یونا از بچگی باهم دوست خانوادگی بودن جیمین یونا رو می شناخت
یونا و با اصرار پدرش مجبور شد که جیمین رو عاشق خودش کنه و اموالش رو بالا بکشه و خب جیمین زرنگتر از این حرفا بود و گول یونا رو نخورد
یونا هیچ وقت جیمین رو دوست نداشت
جیمین ناخواسته یک قطره اشک از چشمانش اومد که سریع پاک کرد شاید بخاطر اینکه یونا و بچه ی یونا فقط فقط قربانی آقای......(فامیلی یونا رو بزارین جای این......که میشه پدر یونا) شدن دلش می سوخت
جیمین پارچه رو کشید روی صورت یونا و از اتاق خارج شد
《《《《《《《《《《《《《《《《
جیمین توی ماشین نشسته بود و داشت سمت عمارت اش رانندگی میکرد که دید گوشیش داره زنگ میخوره وقتی به صفحه نگاه کرد
با اسم جین هیونگ مواجه شد و گوشی رو وصل کرد
جیمین : چیزی شده
جین : آره چیزی شده آخه تو سر صبحی کجا رفتی امروز هم که تعطیله شرکت نمیری
حداقل یک خبر میدادی
کجا بودی تو
جیمین : بیمارستان هیونگ بیمارستان
جین : چی بیمارستان برای چی
چیزیت شده برای ا.ت اتفاقی افتاده
جیمین : نه من خوبم ا.ت خوبه
جین : خب پس چی شده
جیمین : بیام خونه بهت میگم
جین : اوکی فعلا
جیمین : فعلا
سلام خوشگلام
اینم از پارت ۳۰ امیدوارم خوشتون بیاد
لایک و فالو فراموش نشه
تا پارت بعدی فعلا
#فیک
#سناریو
#کیمنامجون #کیمسوکجین #مینیونگی #جانگهوسوک #پارکجیمین #کیمتهیونگ #جئونجونگکوک #بیتیاس
#لیسا #رزی #جنی #جیسو #بلکپینک
#بنگچان #لینو #چانگبین #هیونجین #فیلیکس #هان #سونگمین #جونگین #استریکیدز
#سوبین #یونجون #تهیون #بومگیو #هیونینگکای #تیاکستی
#یجی #لیا #ریوجین #چریونگ #یونا #ایتزی
#نایون #جونگیون #مومو #سانا #جیهیو #مینا #داهیون #چیونگ #جویی #توایس
#چیکیتا #آهیون #رورا #هارام #آسا #پریتا #روکا #بیبیمانستر
♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤♤
- ۵.۵k
- ۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۲۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط