آیدل من پارت ۴
"یک ماه بعد"
از استرس جونم داشت بالا میومد یونا دستمو گرفت
یونا: انقد استرس نداشته باش خب؟؟ دستات مث گچ سفید و مث یخ سردن دختر قبولم نشدی فدا سرت
ا.ت: چی میگی؟؟ قبولم نشدم فدا سرم؟ کلی واسش تمرین کردم یونا
رونا بغلم کردم و یقه لباسمو صاف کرد
رونا: بیا این انرژی زا رو بخور حالتو خوب میکنه
ازش تشکر کردم و شروع کردم به خوردن
ا.ت: لعنتی چقد تلخ بود
سه تامون رو به هم خندیدیم که یکی از کارکنا اسممو صدا زد
آقای لی: خانم ا.ت بفرمایید داخل نوبت شماست
وقتی رفتم داخل بهم گفتن که ی ربع بیشتر فرصت ندارم پس شروع کردم به کشیدن طرحم
ی مانکن که با کشیدنش حالت شوگا توی اون کنسرت یک ماه پیش توی ذهنم بود..
من شوگایی رو کشیدم که اون روز بلندگو به دست داشت با حالت فوق کیوت با آرمی هاش صحبت میکرد
ی پا جلو و پای دیگش عقب.. ی دستش توی جیبش و دست دیگش توی موهاش.. و اندام مردونه و هاتش که گوای همه چیز بود
صورت رو عوض کردم تا نفهمن من شوگا رو کشیدم بعدم شروع کردم به پیاده کردن طرحی که یک ماه روش کار کردم و حدودا سیصد تا طرحو عوض کردم تا به این رسیدم
ی نگاه با آقای لی کردم که گفت ده ثانیه دیگه بیشتر وقت نیست
قبل از تموم شدن اون ده ثانیه قلمو روی میز گذاشتم و ی نفس راحت کشیدم بعدم بدون اینکه داورا نظری بدن رفتم بیرون!
یونا: تموم؟؟ سخت بود؟؟؟
ا.ت: دارم از استرس میمیرم اگه قبول نشم چی؟؟
رونا: خب؟ گفتن کِی جوابارو میگن؟؟
ا.ت: آقای لی گفت حدودا دو سه هفته دیگه توی سایت کمپانی اسم شخص برنده رو میزارن
رونا: وااای خدا کنه تو باشی "با ذوق"
ا.ت: از اونجایی که از طرح و نتیجه آزمونم راضی بودم امشبو مهمون منید دخترا
دوتاشون جیغ زدن و بغلم کردن بعدشم به سمت خونه رفتیم تا آماده شیم..
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_4
5لایک تا پارت بعد....
از استرس جونم داشت بالا میومد یونا دستمو گرفت
یونا: انقد استرس نداشته باش خب؟؟ دستات مث گچ سفید و مث یخ سردن دختر قبولم نشدی فدا سرت
ا.ت: چی میگی؟؟ قبولم نشدم فدا سرم؟ کلی واسش تمرین کردم یونا
رونا بغلم کردم و یقه لباسمو صاف کرد
رونا: بیا این انرژی زا رو بخور حالتو خوب میکنه
ازش تشکر کردم و شروع کردم به خوردن
ا.ت: لعنتی چقد تلخ بود
سه تامون رو به هم خندیدیم که یکی از کارکنا اسممو صدا زد
آقای لی: خانم ا.ت بفرمایید داخل نوبت شماست
وقتی رفتم داخل بهم گفتن که ی ربع بیشتر فرصت ندارم پس شروع کردم به کشیدن طرحم
ی مانکن که با کشیدنش حالت شوگا توی اون کنسرت یک ماه پیش توی ذهنم بود..
من شوگایی رو کشیدم که اون روز بلندگو به دست داشت با حالت فوق کیوت با آرمی هاش صحبت میکرد
ی پا جلو و پای دیگش عقب.. ی دستش توی جیبش و دست دیگش توی موهاش.. و اندام مردونه و هاتش که گوای همه چیز بود
صورت رو عوض کردم تا نفهمن من شوگا رو کشیدم بعدم شروع کردم به پیاده کردن طرحی که یک ماه روش کار کردم و حدودا سیصد تا طرحو عوض کردم تا به این رسیدم
ی نگاه با آقای لی کردم که گفت ده ثانیه دیگه بیشتر وقت نیست
قبل از تموم شدن اون ده ثانیه قلمو روی میز گذاشتم و ی نفس راحت کشیدم بعدم بدون اینکه داورا نظری بدن رفتم بیرون!
یونا: تموم؟؟ سخت بود؟؟؟
ا.ت: دارم از استرس میمیرم اگه قبول نشم چی؟؟
رونا: خب؟ گفتن کِی جوابارو میگن؟؟
ا.ت: آقای لی گفت حدودا دو سه هفته دیگه توی سایت کمپانی اسم شخص برنده رو میزارن
رونا: وااای خدا کنه تو باشی "با ذوق"
ا.ت: از اونجایی که از طرح و نتیجه آزمونم راضی بودم امشبو مهمون منید دخترا
دوتاشون جیغ زدن و بغلم کردن بعدشم به سمت خونه رفتیم تا آماده شیم..
#آیدل_من
#𝒑𝒂𝒓𝒕_4
5لایک تا پارت بعد....
۲.۹k
۰۱ اسفند ۱۴۰۱