[پارت ¹³ داخل کامنت]
[پارت ¹³ داخل کامنت]
❥ 𖨥 شکجه ی عشق ❥ 𖨥
part ¹⁴
+کنترل اشکام دیگ کم کم از دستم خارج شد و فقط گریه میکردم
+التماست میکنم تروخدا کوک ولم کن غلط کردم(گریه)
×ببین بیب وقتی یکی قوانین منو زیر پا میزاره فرقی نداره کی باشه باید به بدترین شکل تنبیه شه تا دیگ اون غلطو نکنه الان هم ساکت شاید به تنبیهت اضافه نشد
بلند شدم و به سمت کمد شلاقا رفتم نازک ترین شلاق رو برداشتم چونکه دردش بیشتر بود رفتم سمتش
+کوک تو اینکارو نمیکنی خواهش میکنم(گریه شدید)
×ساکت شووو(اربده)
رفتم چسب آوردم و دهنشو بستم....
شلاقو گرفتم و شروع کردم به ضربه زدن کل بدنش
همینجوری هی تایم میگذشت
۳۰ مین....
۱ ساعت....
۱ساعت و نیم....
۲ ساعت....
×با خستگی شلاقو انداختم پایین و روی کاناپه ولو شدم
+شلاقو گرفت و شروع به زدن کرد....
۲ ساعتی گذشته بود بالاخره دل کند از خستگی و درد حتی نای گریه رو هم نداشتم کل بدنم خونی و زخمی بود حتی نمیتونستم انگشتامو تکون بدم ک یهو بیهوش شدم....
[اینم برای اینکه از خماری در بیایید میدونم کمه به خاطر همین شب ی پارت دیگ آپ میکنم براتون حمایت یادتون نرهه💜]
❥ 𖨥 شکجه ی عشق ❥ 𖨥
part ¹⁴
+کنترل اشکام دیگ کم کم از دستم خارج شد و فقط گریه میکردم
+التماست میکنم تروخدا کوک ولم کن غلط کردم(گریه)
×ببین بیب وقتی یکی قوانین منو زیر پا میزاره فرقی نداره کی باشه باید به بدترین شکل تنبیه شه تا دیگ اون غلطو نکنه الان هم ساکت شاید به تنبیهت اضافه نشد
بلند شدم و به سمت کمد شلاقا رفتم نازک ترین شلاق رو برداشتم چونکه دردش بیشتر بود رفتم سمتش
+کوک تو اینکارو نمیکنی خواهش میکنم(گریه شدید)
×ساکت شووو(اربده)
رفتم چسب آوردم و دهنشو بستم....
شلاقو گرفتم و شروع کردم به ضربه زدن کل بدنش
همینجوری هی تایم میگذشت
۳۰ مین....
۱ ساعت....
۱ساعت و نیم....
۲ ساعت....
×با خستگی شلاقو انداختم پایین و روی کاناپه ولو شدم
+شلاقو گرفت و شروع به زدن کرد....
۲ ساعتی گذشته بود بالاخره دل کند از خستگی و درد حتی نای گریه رو هم نداشتم کل بدنم خونی و زخمی بود حتی نمیتونستم انگشتامو تکون بدم ک یهو بیهوش شدم....
[اینم برای اینکه از خماری در بیایید میدونم کمه به خاطر همین شب ی پارت دیگ آپ میکنم براتون حمایت یادتون نرهه💜]
۳۹.۵k
۱۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.