ویو لیا
ویو لیا
با بورام رفتیم پارک خیلی دختر قشنگی بود خیلی کیوت بازی میکرد که باهاش رفتیم بستی خوردیم
بورام. تو خیلی خوبی لیا جونننننن
لیا. ( خنده)
ویو بورام
بیا خیلی دختر خوبی بود خیلی دلم میخواست مامانم باشه خیلی خوبه شاید بتونم مخشو بزنم تا مادرم بشه
بورام. بیا تو شوهر داری یا دوست پسر
لیا.نه چطور
بورام .همین طوری
یک ماه بعد
ویو تهیونگ
تو این ۱ ماه بورام با لیا خیلی صمیمی شده بود و من با اعضا چون مافیا بودیم زیاد وقت نداریم که با لیا وقت بگذرونیم من به لیا پیشنهاد دادم که بیاد خونه ی ما زندگی کنه و مراقب بورام باشه مثل پرستارش باشه
ویو لیا
تهیونگ بهم پیشنهاد داد که پرستار بورام باشم منم چون بورام رو دوست دارم قبول کردم
ویو بورام
من خیلی لیا رو دوست دارم میخوام لیا رو به بابام نزدیک کنم که عاشق هم بشن و من بعد ۳ سال یه مادر داشته باشم
ادامه ی ویو لیا
امروز رفتم خونه ی تهیونگ تا از بورام مراقب کنم که باز فامیل های فضول ما خونمون بودن
خاله . لیا چرا میخوای پرستاری کنی
لیا. چون علاقه دارم
خاله.باش والا من خوبیتو میخوام
لیا. معلومه( لبخند فیک)
و از خونه زدم بیرون و رفتم سوار آسانسور و طبقه ی ۹۹ که خونه ی تهیونگ بود رفتم درو باز کردن و با صحنه ای مواجه شدم هول شدم و.....
با بورام رفتیم پارک خیلی دختر قشنگی بود خیلی کیوت بازی میکرد که باهاش رفتیم بستی خوردیم
بورام. تو خیلی خوبی لیا جونننننن
لیا. ( خنده)
ویو بورام
بیا خیلی دختر خوبی بود خیلی دلم میخواست مامانم باشه خیلی خوبه شاید بتونم مخشو بزنم تا مادرم بشه
بورام. بیا تو شوهر داری یا دوست پسر
لیا.نه چطور
بورام .همین طوری
یک ماه بعد
ویو تهیونگ
تو این ۱ ماه بورام با لیا خیلی صمیمی شده بود و من با اعضا چون مافیا بودیم زیاد وقت نداریم که با لیا وقت بگذرونیم من به لیا پیشنهاد دادم که بیاد خونه ی ما زندگی کنه و مراقب بورام باشه مثل پرستارش باشه
ویو لیا
تهیونگ بهم پیشنهاد داد که پرستار بورام باشم منم چون بورام رو دوست دارم قبول کردم
ویو بورام
من خیلی لیا رو دوست دارم میخوام لیا رو به بابام نزدیک کنم که عاشق هم بشن و من بعد ۳ سال یه مادر داشته باشم
ادامه ی ویو لیا
امروز رفتم خونه ی تهیونگ تا از بورام مراقب کنم که باز فامیل های فضول ما خونمون بودن
خاله . لیا چرا میخوای پرستاری کنی
لیا. چون علاقه دارم
خاله.باش والا من خوبیتو میخوام
لیا. معلومه( لبخند فیک)
و از خونه زدم بیرون و رفتم سوار آسانسور و طبقه ی ۹۹ که خونه ی تهیونگ بود رفتم درو باز کردن و با صحنه ای مواجه شدم هول شدم و.....
۹.۵k
۱۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.