پارت209
#پارت209
ناخداگاه دستم رفت رو لبم اگه بگم از بوسش لذت نبردم دروغ گفتم نمیدونم چرا اون موقعه جلوشو نگرفتم دقیق مثله اولین بوسه تو شرکت ...
منتها این دفعه فرق داشت این دفعه خودمم همراهش کردم! زبونمو دور لبم کشیدم هنوز طعم لباش زیر زبونمه...
به خودم اومدم محکم زدم تو سر خودم.... به خودم توپید:
بسه این دیگه چه مدلشه... اه با یه بوسه خودتو وا دادی وای به حال بعدی هاش... حامد رو یادت رفت؟ یادت رفت باهات چیکار کرد؟ پس به هیچ مردی اعتماد نکن چون همینا بودن که زندگیتو نابود کردن همین مردا بودن که تورو اینجوری کردن پس دیگه خودتو وا نده...
نفسمو بیرون دادم:اره این دفعه دیگه اشتباه نمیکنم این مدت هم ناخواسته زیادی با آرش گرم گرفته بودم...
پوفی کشیدم و نگاه مو از آینه گرفتم...
(تینا)
پا تند کردم دستشو گرفتم که سر جاش وایستاد بهم نگاه کرد با نفرت تو چشماش زل زدم:
آرسام بچه ی من بخاطر تو مرد...
دوتا ابروشو بالا انداخت:باید به عرضت برسونم اون بچه ی منم بود!
پوزخندی زدم: اره بچه ی توام بود ولی هیچ وقت بهش احساسی نداشتی
مکثی کردم ادامه دادم: بیخیال اینا... من طلاق میخوام!
اول تعجب کرد و بعد پوزخندی زد: به همین خیال باش که طلاقت بدم!
مثلا خودش پوزخندی زدم: تو خیال نیستم ولی صد در صد ازت طلاق میگیرم.
بعد بدون اینکه منتظر حرفی از جانبش بمونم قدم برداشتم سمت اون ور خیابون خلوت خلوت بود تفریبا وسط خیابون بود که صداشو شنیدم.
آرسام: من دوست دارم و هیچ وقت طلاقت نمیدم
ته دلم قنج رفت از این حرفش برگشتم سمتش خواستم حرفی بزنم
که صدای جیغ لاستیکی هایی اومد که بهم نزدیک میشد شوکه زده سرجام وایستادم آرسام داد میزد میگفت کنار برو ولی من
نمیدونستم کاری انجام بدم تا اینکه....
ناخداگاه دستم رفت رو لبم اگه بگم از بوسش لذت نبردم دروغ گفتم نمیدونم چرا اون موقعه جلوشو نگرفتم دقیق مثله اولین بوسه تو شرکت ...
منتها این دفعه فرق داشت این دفعه خودمم همراهش کردم! زبونمو دور لبم کشیدم هنوز طعم لباش زیر زبونمه...
به خودم اومدم محکم زدم تو سر خودم.... به خودم توپید:
بسه این دیگه چه مدلشه... اه با یه بوسه خودتو وا دادی وای به حال بعدی هاش... حامد رو یادت رفت؟ یادت رفت باهات چیکار کرد؟ پس به هیچ مردی اعتماد نکن چون همینا بودن که زندگیتو نابود کردن همین مردا بودن که تورو اینجوری کردن پس دیگه خودتو وا نده...
نفسمو بیرون دادم:اره این دفعه دیگه اشتباه نمیکنم این مدت هم ناخواسته زیادی با آرش گرم گرفته بودم...
پوفی کشیدم و نگاه مو از آینه گرفتم...
(تینا)
پا تند کردم دستشو گرفتم که سر جاش وایستاد بهم نگاه کرد با نفرت تو چشماش زل زدم:
آرسام بچه ی من بخاطر تو مرد...
دوتا ابروشو بالا انداخت:باید به عرضت برسونم اون بچه ی منم بود!
پوزخندی زدم: اره بچه ی توام بود ولی هیچ وقت بهش احساسی نداشتی
مکثی کردم ادامه دادم: بیخیال اینا... من طلاق میخوام!
اول تعجب کرد و بعد پوزخندی زد: به همین خیال باش که طلاقت بدم!
مثلا خودش پوزخندی زدم: تو خیال نیستم ولی صد در صد ازت طلاق میگیرم.
بعد بدون اینکه منتظر حرفی از جانبش بمونم قدم برداشتم سمت اون ور خیابون خلوت خلوت بود تفریبا وسط خیابون بود که صداشو شنیدم.
آرسام: من دوست دارم و هیچ وقت طلاقت نمیدم
ته دلم قنج رفت از این حرفش برگشتم سمتش خواستم حرفی بزنم
که صدای جیغ لاستیکی هایی اومد که بهم نزدیک میشد شوکه زده سرجام وایستادم آرسام داد میزد میگفت کنار برو ولی من
نمیدونستم کاری انجام بدم تا اینکه....
۴.۷k
۰۷ اردیبهشت ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.