سناریو

سناریو
وقتی بچه ندارید و بچه دوستتون میاد پیشتون

نامجون : بعد از کلی بازی کردن با بچه همشون از خستگی زیاد ولو شدن رو مبل

سوکجین : ایشون بعد از اینکه بچه یک شوخی ساده باهاش کرد باعث عصبانیتش شد و با دمپایی دنبالشون راه افتاد

یونگی : تازه از سرکارش برگشته بود که تو رو با یک بچه دید و فکر کرد بهش خیانت کردی اما وقتی باهاش حرف زدی خیلی خوشحال شد و بعدشم کلی بازی کردید

هوسوک : ایشون که انرژی اش از صد تا بچه هم بیشتر بود و برای همین همتون به نفس نفس افتاده بودید جز هوسوک

جیمین : ایشون به شدت حسودی می کردن چون یک بچه فسقلی کل توجه تورو به خودش جلب کرده بود و برای همین هرچه سریعتر بچه رو فرستاد خونش

تهیونگ : بعد از اینکه کلی باهم بازی کردید تهیونگ همتون به شهربازی برد تا بیشتر خوش بگذرونید

جونگکوک : ایشونم بهتره مزاحمشون نشیم تا خوش بگذرونن
دیدگاه ها (۱)

دوپارتی درخواستی جونگکوک وقتی باهاش قهر میکنیپارت اول بازم د...

پارت دوم اما به محض رسیدن به خونه کسی دید که انتظارش نداشت ،...

سناریو وقتی حامله ای اما بچه رو نمیخوای اونا میفهمن نامجون :...

سناریو وقتی لباس بچگونه میپوشینامجون : برات کتاب « چگونه بزر...

رمان فرشته کوچولوی من ( ببخشید دیر میزارم )

اخیرا یه بازی رو Steam منتشر شده به اسم Dispatch که فروش عال...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط