سیا:لبخند نزن
سیا:لبخند نزن
با صورتی پوکر و جدی گفت
تهیونگ:منظورت چیه!؟داری خیلی دخالت میکنی و چیزی نمیگم لطفا حد خودتو بدون
سیا:باشه ولی تو لبخند نزن
تهیونگ بی توجه به سیا ادامه داد و لبخند هایی که تا آخر مذاکره بین رالی و تهیونگ رد و بدل میشد باعث عصبی شدن سیا میشد
بلاخره این مذاکره کوفتی تموم شد و رالی رفت و تهیونگ رو به سیا کرد و با حالت سوالی نگاش کرد
تهیونگ:تو چته؟چرا همچین میکنی انگار من دوست پسرتم!حس مالکیت بیخود
لبخند نزن...نگاه نکن...جدی باش و....
با صورتی پوکر و جدی گفت
تهیونگ:منظورت چیه!؟داری خیلی دخالت میکنی و چیزی نمیگم لطفا حد خودتو بدون
سیا:باشه ولی تو لبخند نزن
تهیونگ بی توجه به سیا ادامه داد و لبخند هایی که تا آخر مذاکره بین رالی و تهیونگ رد و بدل میشد باعث عصبی شدن سیا میشد
بلاخره این مذاکره کوفتی تموم شد و رالی رفت و تهیونگ رو به سیا کرد و با حالت سوالی نگاش کرد
تهیونگ:تو چته؟چرا همچین میکنی انگار من دوست پسرتم!حس مالکیت بیخود
لبخند نزن...نگاه نکن...جدی باش و....
۵.۰k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.