نه قهرمان
نه قهرمان
پارت ۲۵
ادمین :
بچه ها نتونستد ناراحتی میا رو تحمل کنند و
جین : میا ما بخشیدمت فقط میخواستیم ببینیم چقدر میتونی دوری ما رو تحمل کنی
میا :یاااااا خودت میدونی من طاقت دوری شما رو ندارم
نامجون : حالا اشکال ندارد بچه ها نظرتون چیه همدیگر رو بغل کنیم
الا : منم موافقم
جیمین : منم پایم
ادمین :
اعضا همدیگر رو بغل میکنند و میا از اینکه تونسته از دلشون در بیاره خوشحاله که ناگهان از بیرون صدای داد و جیغ میاد اعضا ترسیده سریع به سمت بیرون خارج میشوند و میبینند لینا با یکی از پلیس های خانم دعوای شده و داره موهای پلیس رو میکشه اعضا سریع به سمتشون میروند و جداشان میکنند میا و جیمین و نامجون و جیهوپ و یونگی لینا رو گرفتند جین و الا و کوک و تهیونگ خانم پلیس رو گرفتند که لینا از دست اعضا خارج میشه و سمت پلیس میدوعه که الا میگیرتش و لینا تا خواست الا رو کنار بزنه الا دستاشو میگیره و نمیزاره بره که
لینا : گمشو کنار احمق
الا : هوی درست صحبت کن احمق خودتی
لینا توی زیر خواب که هر شب زیر یکی هستی الا چیکار میکنی ها میخوای بری پیش کی ؟
الا : (عصبی میشه و یکی محکم تو گوش لینا میزنه و می اندازه زمین و یه لگد بهش میزنه ) دفعه آخرت باشه کار خودتو میندازی گردن من
اعضا یه سمت لینا میروند و از رو زمین بلندش میکنند میا پشت لینا بوده و پلیسه میاد جلو و تا خواست به لینا دستبند بزنه یهو برقا میره و همه چی تاریک میشه و یه دود غلیظ همه جا رو میگیره طوری که هیچ کاری از دست کسی بر نمیاد که بعد چند ثانیه برقا میاد و همه جا روشن میشه ولی ....
ویو میا :
لحظه که برقا رفت یه سوزش شدیدی رو توی گردنم احساس کردم نه میتوانستم جایی رو ببینم که کاری کنم بدنم داشت ضعیف میشد و نزدیک بود بخورم زمین که یکی منو گرفت و دیگه هیچی نفهمیدم
ادمین :
اعضا خیلی گیج میشوند که لینا و میا کجا هستند و سریع به رییس خبر میدهند مامور ها با اعضا ساختمان رو میگشتند و رییس و بقیه مامور ها بیرون ساختمان هر جایی رو میگشتند پیداشون نکردند حتی جی پی اس میا هم قطع شده بوده خیلی نگران شده بودند چند ساعت دنبال میا و لینا میگشتند ولی هیچی به هیچی هیچکس نفهمید چه اتفاقی افتاده
ویو میا :
به هوش آمده بودم داخل یه اتاق بزرگ با تم دارک بودم به اطراف نگاه کردم هیچکس نبود گیج شده بودم من اینجا چیکار میکنم که در باز میشوند و یه خانم وارد اتاق میشوند از لباس های که پوشیده بود معلوم بود که خدمتکار است ولی خدمتکار کار کجا ؟(خدمتکار رو با πنشون میدهم )
π: سلام خانم صبحتون بخیر خوب هستید
میا : سلام تو کی هستی ؟ من اینجا چیکار میکنم ها ؟
π : خانم میفهمید الان هم ارباب صبحانه بخورید و آماده بشید که دنبالتان می آیند
ادامه دارد .....
پارت ۲۵
ادمین :
بچه ها نتونستد ناراحتی میا رو تحمل کنند و
جین : میا ما بخشیدمت فقط میخواستیم ببینیم چقدر میتونی دوری ما رو تحمل کنی
میا :یاااااا خودت میدونی من طاقت دوری شما رو ندارم
نامجون : حالا اشکال ندارد بچه ها نظرتون چیه همدیگر رو بغل کنیم
الا : منم موافقم
جیمین : منم پایم
ادمین :
اعضا همدیگر رو بغل میکنند و میا از اینکه تونسته از دلشون در بیاره خوشحاله که ناگهان از بیرون صدای داد و جیغ میاد اعضا ترسیده سریع به سمت بیرون خارج میشوند و میبینند لینا با یکی از پلیس های خانم دعوای شده و داره موهای پلیس رو میکشه اعضا سریع به سمتشون میروند و جداشان میکنند میا و جیمین و نامجون و جیهوپ و یونگی لینا رو گرفتند جین و الا و کوک و تهیونگ خانم پلیس رو گرفتند که لینا از دست اعضا خارج میشه و سمت پلیس میدوعه که الا میگیرتش و لینا تا خواست الا رو کنار بزنه الا دستاشو میگیره و نمیزاره بره که
لینا : گمشو کنار احمق
الا : هوی درست صحبت کن احمق خودتی
لینا توی زیر خواب که هر شب زیر یکی هستی الا چیکار میکنی ها میخوای بری پیش کی ؟
الا : (عصبی میشه و یکی محکم تو گوش لینا میزنه و می اندازه زمین و یه لگد بهش میزنه ) دفعه آخرت باشه کار خودتو میندازی گردن من
اعضا یه سمت لینا میروند و از رو زمین بلندش میکنند میا پشت لینا بوده و پلیسه میاد جلو و تا خواست به لینا دستبند بزنه یهو برقا میره و همه چی تاریک میشه و یه دود غلیظ همه جا رو میگیره طوری که هیچ کاری از دست کسی بر نمیاد که بعد چند ثانیه برقا میاد و همه جا روشن میشه ولی ....
ویو میا :
لحظه که برقا رفت یه سوزش شدیدی رو توی گردنم احساس کردم نه میتوانستم جایی رو ببینم که کاری کنم بدنم داشت ضعیف میشد و نزدیک بود بخورم زمین که یکی منو گرفت و دیگه هیچی نفهمیدم
ادمین :
اعضا خیلی گیج میشوند که لینا و میا کجا هستند و سریع به رییس خبر میدهند مامور ها با اعضا ساختمان رو میگشتند و رییس و بقیه مامور ها بیرون ساختمان هر جایی رو میگشتند پیداشون نکردند حتی جی پی اس میا هم قطع شده بوده خیلی نگران شده بودند چند ساعت دنبال میا و لینا میگشتند ولی هیچی به هیچی هیچکس نفهمید چه اتفاقی افتاده
ویو میا :
به هوش آمده بودم داخل یه اتاق بزرگ با تم دارک بودم به اطراف نگاه کردم هیچکس نبود گیج شده بودم من اینجا چیکار میکنم که در باز میشوند و یه خانم وارد اتاق میشوند از لباس های که پوشیده بود معلوم بود که خدمتکار است ولی خدمتکار کار کجا ؟(خدمتکار رو با πنشون میدهم )
π: سلام خانم صبحتون بخیر خوب هستید
میا : سلام تو کی هستی ؟ من اینجا چیکار میکنم ها ؟
π : خانم میفهمید الان هم ارباب صبحانه بخورید و آماده بشید که دنبالتان می آیند
ادامه دارد .....
- ۳.۳k
- ۰۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط